سلاخی نیروهای انقلابی در «عملیات مهندسی» منافقین
شهدای ایران :مرداد ماه سال ۱۳۶۱ جریان رجوی با نام سازمان مجاهدین خلق، معروف به منافقین، پس از شورشهای یک سال گذشته خود، ترورها و مواجهه با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، فاز جدیدی از فعالیت را بر مبنای اندیشه انحرافی خود شروع کردند که «عملیات مهندسی» نام گرفت، ربایش، بازجویی و شکنجه و سلاخی نیروهای کمیته انقلاب نتیجه عینی این عملیات بود.
مجموعه تلویزیونی «عملیات مهندسی» که شبها از شبکه سه سیما در این ایام پخش میشود بهانه خوبی برای پرداختن به این واقعه مهم تاریخ حیات منافقین است، سازمانی که برای شناخت ابعاد پیچیده آن نیازمند ساعتها مطالعه و بررسی است. در ادامه تنها به گوشیای از این ماجراها می پردازیم، که مربوط به شهادت سه شهید از کمیته انقلاب اسلامی، یعنی شهید محسن میرجلیلی، شهید شاهرخ طهماسبی و شهید طالب طاهری میپردازیم.
۲۲ مرداد سال ۶۱ با دستگیر شدن یک دزدِ خودرو توسط مردم و تحویل او به پلیس، پرده از یکی از فجیعترین جنایتها در تاریخ انقلاب اسلامی ایران برداشته شد. او مأموران دادستانی انقلاب و پاسداران کمیته را به بیابانهای باغفیض (شمالغرب تهران) برد و سه جنازه زنده به گور شده را که حاصل این «مهندسی» وحشیانه بودند، به نیروهای انقلاب نشان داد. در واقع با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحدهای مختلف بخش ویژه سازمان مجاهدین خلق[تشکیلات رجوی] درصدد تهیه مقدمات عملیات و شناسایی سوژههای مشکوک برآمدند... شاهرخ طهماسبی که در زمان ربوده شدن 28 سال بیشتر نداشت، یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی مرکز بود که مورد سوءظن قرار گرفته بود و بخش ویژه اقدام به ربودن وی کرد.
فریبا اسلامی از اعضای منافقین، درباره شکنجه شاهرخ طهماسبی میگوید: «گاهی او را به حمام میبردند و گاهی به گنجهای که در هال قرار داشت که این گنجه حدوداً یک متر در یک متر بود و فضای تاریکی داشت و محفظهی هوایش فقط دریچهی بالای در بود. البته به جز درب اصلی و در بعضی مواقع من صدای خوردن شلاق یا کتک خوردن به این برادر را میشنیدم که صدایش به صورت آه خیلی ضعیفی بود و اکثراً دهانش بسته بود، به جز مواقعی که با او کار داشتند. چون یک شب که من از خواب حدود ساعت ۲ بود بیدار شدم، دیدم که او آب میخواهد و صدایش خیلی ضعیف به گوش میرسید ولی من نرفتم به او بدهم و رفتم و خوابیدم و کاری را کردم که شمر در حق بچههای امام حسین(ع) کرده بود... »
پس از آنکه از شکنجه طهماسبی اطلاعاتی حاصل نشد، به قتل رساندن وی در دستور کار منافقین قرار گرفت. محمدجواد بیگی که با نام مستعار اکبر در متن ماجرای ربایش طهماسبی بود، توضیح داد: «در این موقع ناصر [فراهانی]، فرهنگ [رضا میرمحمدی] و علیآبادی [علی عباسی دولتآبادی]... بودند که حدود ده روز در خانه بود و بچهها گفتند نتیجهای نگرفتند که ناصر در (...) میگفت این ده روز ما زندانی او بودهایم و فایدهای نداشت... نادر [محمد شعبانی] طاهر [جواد محمدی] را فرستاده بود تا او را دفن کند که فکر میکنم او را به محلهای اطراف عباسآباد بردند و خاک کردند که معلوم نشد آیا آن را پیدا کردند یا خیر.»
از آنجا که عناصر اصلی بخش ویژهی نظامی سازمان که تحت مسئولیت محمد شعبانی بودند و شکنجهی شهید طهماسبی را برعهده داشتند، هیچ کدام دستگیر نشدند اطلاعات زیادی از جزئیات ماجرا در دست نیست. از تبعات غمانگیز این شرایط آن بود که پیکر شهید طهماسبی نیز کشف نشد و تنها در کنار آرامگاه شهدای پاسدار عملیات مهندسی، در بهشت زهرا(س) یادبودی برای وی بنا شد.
اصدقی دیگر فرد شرکت کننده در این عملیات میگوید: مسعود قربانی (عضو منافقین) و من قرار شد بالای سر شهید محسن میرجلیلی برویم و جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه سراغ شهید طالب طاهری بروند... من اُتو آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو در حالی که چراغش روشن شده بود و داغ میشد به کمر محسن نزدیک کرد طوری که او احساس میکرد اتو داغ است که ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند و محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد و سپس از هوش رفت.
شکنجه شاهرخ طهماسبی و به شهادت رساندن او سرآغازی برای خط شکنجهگری سازمان مجاهدین خلق بود؛ عملیاتی که هرچه از طول عمر چندروزهاش بیشتر میگذشت، ابعاد وحشیانهتری به خود گرفت و از شلاق زدن، به اتو کشیدن، سوزاندن و بریدن اعضای بدن رسید و به دیگر شهدای این واقعه ختم شد.
*دفاع پرس