شهدای ایران shohadayeiran.com

فراز‌هایی از تجربه زیسته شهید سید مرتضی آوینی؛
آنچه در تاریخ شناسنامه مصلحان قلمداد می‌شود، اخلاق عملی ایشان است. به واقع میوه تعهد، تخصص و فعالیت در این میدان است که بروز می‌یابد. دوستان و یاران سید شهید می‌دیدند که او عملاً ترجمان هر چیزی است که دیگران را بدان دعوت نموده است. وی برای تمامی عرصه‌های زیستی خویش نسخه‌ای با رنگ الهی داشت و همین امر، دیگران را نسبت به مقامات علمی و عرفانی‌اش پی جو می‌کرد
 شهدای ایران:گذر سه دهه از عروج سید مرتضی آوینی، هرگز از آوازه و گستره پیام او نکاسته، بل همواره بدان افزوده است. از این روی و در سالگشت شهادت او ما نیز بهتر دیدیم که فراز‌هایی از تجربه تکاملی و سیر صیرورت وی را بازخوانی کنیم. این خوانش، بر اساس روایات دوستان و نزدیکان وی انجام گرفته است. 
 
 در او، یک آیین متجلی شده بود!
در آغاز کلام، بهتر آن است که از واپسین منزلگاه تحول سید مرتضی آوینی، روایتی جامع به دست دهیم. چه آنکه در ادامه مقال خواهیم دانست که از نیل به کدامین مرتبت می‌گوییم. در میان دوستان و مصاحبان او، زنده‌یاد نادر طالب‌زاده به نیکی این مقطع را به توصیف نشسته است؛ دوره‌ای که خدایش او را به شهادت برگزید:
«آقا مرتضی هیچ وقت فرصت را از دست نمی‌داد، حرف لغو نمی‌زد و کار بی‌فایده نمی‌کرد. بسیار بشاش و خنده‌رو بود و دیدنش انسان را به یاد اهل بهشت می‌انداخت. همه وجودش اخلاص و صفا بود. اولین هنرش، حضورش بود و هنر‌های دیگرش در اولویت دوم بودند. به نظر من، بزرگ‌ترین هنرمند زمانه خود بود و هنوز هم در این زمینه بی‌رقیب است. دیگر کسی شبیه به ایشان در عرصه هنر پدید نیامد. وقتی اسلام در انسانی متجلی شود، در او اتفاقات خوبی رخ می‌دهد. اسلامی که انسان را در تمام ابعاد متحول می‌کند، در آقا مرتضی معنا داشت. به نظر من ایشان یک انسان عادی نبود و شاید هر قرن یک بار، چنین انسانی پدید بیاید! کافی است که مجموعه روایت فتح را با آثاری از سنخ خودش مقایسه کنید. تفاوت از زمین تا آسمان است! بیشتر آثار ساخته شده حرفی برای گفتن ندارند، ولی این مجموعه پر از نکات عبرت‌آموز برای تمام دوران‌هاست و، چون محور آن‌ها انسان است و نه رویدادها، مرور زمان بر آن تأثیری ندارد و هر وقت دیده شود، تازگی دارد. ایشان به خاطر نوع نگاه و انتخاب‌هایش، بسیار در خور تکریم بود. بخش اعظم قدرتی که داشت، به خاطر همین شعور و فهمی بود که در انتخاب‌هایش نشان می‌داد. ایشان سلوک بسیار متفاوتی داشت. آقا مرتضی به‌شدت به این موضوع معتقد بود که اگر در امریکا همه چیز در حال نابودی است، انقلاب اسلامی این تغییر را به‌وجود آورده است. ایشان خبرگزار این موضوع بود. دلیلی هم که باعث شد با صداوسیما و حتی حوزه هنری مشکل پیدا کند، همین بود که او از خودش می‌گذشت تا حقیقت تحقق پیدا کند، ولی دیگران از این جنس نبودند. آقا مرتضی در سال‌های آخر عمر، از روند جریانات فرهنگی در رسانه‌ها، صداوسیما، حوزه هنری، سینما و... کلافه بود و با جو حاکم تناقض داشت و کوتاه هم نمی‌آمد! می‌گفت حس می‌کنم کرمی هستم که دارم در یک مرداب مدام چاق می‌شوم....» 
 
 هنرمندی که آلوده به سبک غربی نشد
هدایت جریانی که درصدد پالایش فرهنگی است، صلاحیت‌های ویژه‌ای می‌طلبد که علاوه بر خداگرایی و تعهد، آگاهی به زمان و تخصص نیز در زمره آنهاست. به اذعان دوست و دشمن، آوینی ساحت فرهنگ و هنر زمانه‌اش را می‌شناخت و به چیرگی آن را به کار می‌گرفت. مصطفی دالایی از اصحاب شهید، در این فقره معتقد است:
«باید به این موضوع توجه کنید که شهید آوینی قبل از بروز همه این اتفاقات، یک هنرمند بود. در دانشکده هنر‌های زیبا و در رشته معماری درس خوانده بود. اهل قلم و شعر و داستان‌هایی هم گفته و نوشته بود، اما هدفش صرفاً فیلمسازی نبود، بلکه می‌خواست از دریچه هنر و فیلمسازی، به روستاییان و محرومان خدمت کند. البته ابتدا تخصصی در فیلمسازی نداشت و با آموزش کوتاهی که دیده بود، وارد این حیطه شد و رفته رفته کار‌های اثرگذاری ساخت. شهید آوینی متوجه شد که می‌تواند از ابزاری به اسم دوربین و سرمایه‌های هنری که از دانشکده هنر‌های زیبا به یادگار داشت، در راستای رسیدن به آرمان‌های خود - که همانا آرمان‌های انقلاب بود - استفاده کند. چیزی که سبک مستندسازی ایشان را از بقیه متمایز می‌کند، این است که او از همان ابتدا و با توجه به همه آنچه از سبک و سیاق غرب در این حوزه می‌دانست، تلاش می‌کرد تا آرمان‌های انقلاب از جمله توجه به محرومان و دفاع مقدس ـ که قرار بود حول محور ساخت مستندهایش باشد ـ آلوده به نگاه و سبک غربی نشود. در کار برای محرومان سعی می‌کرد تا مستقیماً با خود کسانی که درگیر این محرومیت هستند، صحبت کند و به‌جای حرف زدن صرف درباره این موضوع، زندگی و درد دل آن‌ها را به تصویر بکشد و بیان کند. در حقیقت سعی داشت تا راه را از دل خود موضوع پیدا کند. در مورد روایت جبهه‌های جنگ هم همین طور بود. روایت فتح در واقع روایت زندگی آدم‌هایی است که به ارزش‌های والای انسانی رسیده‌اند، نه فتوحات زمینی. ایشان جنگ را از این جهت مبارک و مقدس می‌دانست که صفات والای انسانی در یاران وفادار امام خمینی در جبهه‌ها متجلی شده است....» 
 
 روشنفکری که نسبت به اتفاقات، موضع فعال داشت
روشنفکر میهنی و حق طلب، نمی‌تواند نسبت به پیرامون خویش بی‌تفاوت باشد. این حساسیت به دو گونه فعال و منفعل می‌تواند بروز یابد و آوینی در زمره آنان بود که انفعال و در پی حوادث روان شدن را برنمی‌تافت. از این روی بود که توانست در حیات و مماتش منشأ اثر باشد و بسا توجهات را به خود جلب نماید. سیدعلی میرفتاح از همکارانش در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، در این باره می‌گوید:
«او به معنای واقعی‌اش، یک روشنفکر بود. یک جنبه از روشنفکری این است که انسان نسبت به اتفاقات موضع داشته باشد و ایشان اینگونه بود. آوینی معتقد بود نمی‌توانیم نسبت به وقایع جامعه بی‌تفاوت باشیم و با اعتقاد به مبانی انقلاب، باید از هر راهی که ممکن است، نسبت به اتفاقات موضع‌گیری و اعلام نظر کرد. هدف اصلی‌اش، ترویج تفکر انقلاب اسلامی بود و در این راه، از حدیث نفس خودداری می‌کرد و در دوره‌ای به حدی در این پرهیز زیاده‌روی کرد که معتقد شد احتیاجی نیست که انسان کتاب‌های زیادی بخواند، همین که قرآن، نهج‌البلاغه یا کتاب مصباح‌الهدایه امام خمینی را بخواند کافی است، ولی به مرور نظرش عوض شد و به مطالعه کتب مختلف در حوزه‌های گوناگون پرداخت. پس از مدتی وارد عرصه فیلمسازی و روزنامه‌نگاری هم شد، اما او همه این رشته‌ها و فعالیت‌ها را به‌عنوان ابزاری در جهت تکامل به‌کار می‌گرفت. ایشان به اصل فرزند زمان خویشتن باش، توجه زیادی داشت. او این را می‌فهمید که در هر مسئله‌ای، باید به اقتضای زمان خودش برخورد کرد. در مواجهه با هر پدیده‌ای، ابتدا باید آن را تعریف کنیم. خاستگاه، جایگاه و نظام آن را بشناسیم و در ادامه فکر کنیم که چطور می‌توانیم آن را در خدمت انقلاب و مبانی آن قرار دهیم. این نوع نگاه آوینی، به مقولات مختلف از جمله سینما و نقاشی هم وجود داشت. ممکن است تصورتان این باشد که کمی رویکرد رادیکال داشته که البته پذیرفتنی است. چون در آن موقع، به‌خصوص در آن حال و هوای اول انقلاب در مستند خان‌گزیده‌ها یا فیلم بشاگرد، کاملاً مشخص است که سن ایشان کم و یک رویکرد رادیکال به موضوع دارد که متأثر از شرایط آن دوره است، اما در دهه ۱۳۷۰ به یک پختگی ویژه می‌رسد و دیگر آن نگاه رادیکال را ندارد. به نقل از یکی از دوستان معمارش، ایشان در زمان رژیم گذشته یک پروژه ساخت و ساز خانه‌های سازمانی را به عهده می‌گیرد و در طراحی منازل، خانه‌های کارگران را بزرگ‌تر از خانه‌های مدیران طراحی می‌کند! این نشان می‌دهد که او از ابتدا، یک نگاه عدالت‌محور به جامعه داشته، ولی به‌تدریج این نگاه پخته‌تر شده بود. مقالاتی هم که ایشان در حوزه مسائل اجتماعی دارد، نگاهی رادیکال ندارد یا دست‌کم من از آن‌ها چنین چیزی برداشت نکرده‌ام....» 
 
 سلوکی همرنگ با جهان‌بینی
آنچه در تاریخ، شناسنامه مصلحان قلمداد می‌شود، اخلاق عملی ایشان است. به واقع میوه تعهد نظری، تخصص و فعالیت، در این عرصه است که بروز می‌یابد. دوستان و یاران سید شهید می‌دیدند که او ترجمان هر چیزی است که دیگران را بدان دعوت نموده است. وی برای تمامی عرصه‌های زیستی خویش، نسخه‌ای با رنگ الهی داشت و همین امر، دیگران را نسبت به مقامات علمی و عرفانی‌اش کنجکاو و پی جو می‌نمود. قاسم بخشی از معاشران شهید، خاطرنشان کرده است: 
«محبت، یکرنگی و یکدلی‌ای که با همه آدم‌ها داشت، مهم‌ترین خصیصه او بود. به‌ویژه اگر با کسی روبه‌رو می‌شد که در دایره آرمان‌های او بود، این خصیصه خودش را بیشتر نشان می‌داد. یادم است که یک بار، برای یک بسیجی کاری انجام داد و وقتی دوستان علتش را پرسیدند، گفت: من اگر بتوانم به کسی که به این درجه رسیده خدمت کنم، بهترین کار ممکن را کرده‌ام و همین برای من کافی است... ایشان به انسان‌های دیگر، از جنبه انسانیت‌شان نگاه می‌کرد، نه جایگاه و مرتبه دنیایی آنها. یکی از خصوصیات مهم و بارز سیدمرتضی، این بود که سعی می‌کرد دچار روزمرگی نشود و گرفتاری‌های دنیایی، او را از عمل به تکلیف و وظیفه انسانی دور نکند. یکی از دیگر ویژگی‌های مهم او، تربیت نفسی بود که روی آن بسیار تأکید داشت. این مسئله، در مورد خورد و خوراک او هم صادق بود. مثلاً در باره خوردن گوشت مقید بود تا حدی را که ائمه سفارش کرده‌اند، رعایت کند و زیاده‌روی نمی‌کرد. یک راننده شکمویی داشتیم که دوست داشت هر روز کباب بخورد! شهید آوینی هم وقت غذا که می‌شد، خطاب به او می‌گفت صدای گربه درآمده، باید برویم کبابی! البته جالب است که رفتار سید با او، به‌قدری اثرگذار و در عین حال صمیمی بود که باعث شد بعد از چند روز، آن فرد که هیچ توجهی به نماز نداشت، اهل نماز خواندن شود و طوری شده بود که به‌نوعی مرید ایشان شده و تلاش می‌کرد نظرش را جلب کند! این‌ها ناشی از شیوه صحیح شهید آوینی در برخورد با افراد بود که با نوعی وقار و خوش‌اخلاقی، سعی در اصلاح جامعه خودش داشت. برای مسائل تربیتی و رشد خود و جامعه‌اش دغدغه داشت و در این راستا سعی می‌کرد از محضر اساتیدی همچون آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی استفاده کند. پوشش ساده‌ای داشت و در جمع با لباس خاکی بسیجی حاضر می‌شد و حتی با وجود اینکه گاهی از این جهت در سازمان مورد تمسخر قرار می‌گرفت، ولی اصلاً تأثیری در منش او نداشت و همیشه می‌گفت سنگر من همین جاست! حتی یک بار پیش آمد که مدیر دوبلاژ، به نحوه لباس پوشیدن ایشان در جمع گوینده‌ها اعتراض کرد و ایشان هم در جواب گفت اینجا مگر کاخ است؟ سیدمرتضی هیچ وقت از اصول خودش کوتاه نمی‌آمد....» 
 
 از طرف دوست و دشمن در فشار بود!
در روایت حیات مصلحان از این نکته هم نمی‌توان گذشت که گاه زمانه با ایشان سر ناسازگاری گذارده و دوست و دشمن را در تقابل با آنان قرار داده است! با این همه بخشی از این کژتابی‌ها نه از سر بدذاتی و بدخواهی که به دلیل اختلاف افق فکری صورت پذیرفته است. سید گاه از زمانه خود پیش می‌افتاد و فهم این امر از دیگران ساخته نبود. چنانکه رضا ندافی از معاشران شهید بدان اشارت برده است:
«شهید آوینی با آن چهره همیشه روشن و شاداب، چشمان بانفوذ و رفتار صمیمانه‌اش، عامل اصلی جذب جوانان بود. حتی برای جوانان دو برابر انرژی می‌گذاشت که به آن‌ها بفهماند راه و چاه کدام است. من و بیشتر کسانی که از دوستانش بودند، همیشه افسوس می‌خوریم که چرا بیشتر کنارش نماندیم. البته همیشه به خاطر روایت فتح و مجله سوره، سرش شلوغ بود. مضافاً بر اینکه از طرف دوست و دشمن، تحت فشار قرار داشت و همه اذیتش می‌کردند! وقتی با آدم حرف می‌زد، این احساس به آدم دست نمی‌داد که قصد آموزش دارد، مثل یک دوست حرف می‌زد. هرگز پشت سر کسی غیبت نمی‌کرد و اجازه هم نمی‌داد در برابرش پشت سر کسی حرف بزنند. آقا مرتضی در هر حیطه‌ای که وارد می‌شد، اعم از سینما، تئاتر، ادبیات و... واقعاً روشنگر بود. کلام نافذی داشت و مطالب را دقیق و خوب بیان می‌کرد، طوری که خیلی خوب حرفش را می‌فهمیدی و در نهایت به او علاقه‌مند می‌شدی. من هرگز ندیدم کسی را دلخور کرده باشد. همیشه دوست داشت به آدم چیز یاد بدهد، اما نه طوری که از او زده شویم. با اینکه همگی غیرحرفه‌ای و آماتور بودیم، اما هیچ وقت طوری با ما برخورد نکرد که حس کنیم کار بلد نیستیم. من جا‌های زیادی کار کرده‌ام، اما احساسم این است که آموخته‌ها و مخصوصاً جسارت بیان عقایدم، از همان مجله ادبیات داستانی شروع شد. آنجا بود که یاد گرفتم، چطور می‌شود با دست خالی مجله درآورد! من هر چه دارم، از آن دوران دارم. ایشان بسیار باسواد، روشنفکر، دارای دیدگاه‌های باز، دوست‌داشتنی و جذاب بود. احساس می‌کنم در محیط خانه هم با خانواده‌اش رفتاری بسیار صمیمی داشته است. بسیار صبور و قابل اعتماد بود و ما می‌توانستیم مسائل خیلی خصوصی و شخصی‌مان را هم با ایشان در میان بگذاریم و مشورت بگیریم. ابدا غرور و تکبر نداشت. هر وقت به یادش می‌افتم، اولین چیزی که در ذهنم شکل می‌گیرد، خوش‌رفتاری، صمیمیت و حس رفاقت ایشان است. با این همه من یقین دارم اگر شهید آوینی زنده بود، هرگز اجازه نمی‌داد این همه کتاب درباره‌اش منتشر شوند! کتاب‌هایی که هیچ یک هم حق مطلب را ادا نکرده‌اند. برای شناساندن شهید آوینی و معرفی او به نسل سوم به بعد، بهتر است روایت فتح را نشان دهند و آثارش را درست معرفی کنند. من تردید ندارم که جوانان با دیدن آثار شهید آوینی، او را بسیار بهتر خواهند شناخت تا اینکه مثلاً سالی یک بار برایش مراسم گرفته شود....» 
 
 راه‌حل آوینی، خود اوست
واپسین بخش از این نوشتار، به مروری بر میراث آوینی و راه تداوم آن اختصاص دارد. آیا اندیشه و راه سید، ظرفیت تداوم دارد؟ برای ادامه این مسیر، تحقق چه بایسته‌هایی ضرور می‌نماید؟ فرمول تکرار شخصیت‌هایی، چون او در حال و آینده چیست؟ زنده‌یاد دکتر محمد مددپور، فیلسوف و حکیم معاصر، موضوع را به قرار پی آمده می‌بیند:
«راه‌حل شهید آوینی، خودش است! یعنی راهی که او رفت، فروکاسته‌ترین صورتش، همان مقاومت اسلامی در مقابل جهانی شدن، اومانیستی شدن و یهودی شدن جهان است. به نظر من اگر کسی جنایتی را بدون اینکه در تصویر آن تصرف کند، نشان بدهد، می‌شود هنر اسلامی! هنر اسلامی، همان نمایاندن حقیقت است که ریشه‌اش به حقیقت اصلی عالم بازمی‌گردد. چگونه می‌توان چنین چیزی را محقق کرد؟ به نظرم درک حقیقت اسلام، اصلاً چیز پیچیده‌ای نیست، حتی مثل آب خوردن است! تنها کافی است، طلب و تمنای نفسانی را کنار بگذاریم. حتی در دل تکنیک هم که قرار داریم، باید کوشش کنیم که آن را به سمت حقیقت ببریم. مهار تکنیک، نیازمند جوهره‌ای عظیم است. وقتی انسان معنوی شد، تکنولوژی هم دگرگون می‌شود. موضوع اصلی، معنوی شدن انسان است. در گذر زمان و با معنوی شدن انسان، تکنولوژی هم معنوی می‌شود. این هم کار یک سال و دو سال نیست، کار آدم‌های پوست‌نازک هم نیست. به مردان قدرتمند و قوی نیاز است که بتوانند خلاف جریان آب شنا کنند. شهید آوینی چنین انسانی بود و ما برای نجات هنرهایمان به هزاران آوینی نیازمندیم. متأسفانه در اکنون ما، این افراد کمتر ظهور می‌کنند و مشکل نیز از همین جاست. چون آوینی ساحت غیبی و قدسی جنگ را می‌دید و نماد‌های آن را برای مردم واگویه می‌کرد. این مجموعه برای خانواده‌ها زنده بود و خود را در آن می‌دیدند. تفکر آوینی اعتلا پیدا کرده بود، بنابراین به این عوالم روحانی می‌اندیشید، یعنی همان کاری که حافظ در ادبیات ما کرد و شعر مادی را تبدیل به شعر روحانی کرد. این سیر و سلوک و جهش، برای رسیدن به آن ساحت معنوی و حقیقی است و سینمای اشراقی، اینگونه محقق می‌شود. سینمای اشراقی، مبتنی است بر حق‌بینی و حق‌شناسی. در این عالم، نشانه‌ها و نهاد‌هایی برای حرکت وجود دارد و این همت انسان است که تعیین می‌کند چقدر می‌توان خود را اعتلا بخشید....»
 
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار