شهدای ایران shohadayeiran.com

اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲۱ حمیدرضا الداغی منتظر بازگشت دخترش از کلاس بود که متوجه ایجاد مزاحمت و درگیری دو جوان با یک دختر جوان و کشاندن دختر در خیابان به اجبار و زور شد و در یک اقدام شجاعانه و انسانی، بلافاصله برای نجات دختر جوان اقدام کرد.

   شهدای ایران:الناز رحمت نژاد/8 اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲۱ حمیدرضا الداغی منتظر بازگشت دخترش از کلاس بود که متوجه ایجاد مزاحمت و درگیری دو جوان با یک دختر جوان و کشاندن دختر در خیابان به اجبار و زور شد و در یک اقدام شجاعانه و انسانی، بلافاصله برای نجات دختر جوان اقدام کرد.


یادکردی از شهید غیرت

دو جوان که بر اساس بررسی‌های به عمل آمده دارای سوابق متعدد کیفری بودند؛ در واکنش به دفاع این شهید از دختر جوان، ناجوانمردانه با سلاح سرد وی را از پشت سر مورد اصابت چاقو و سپس نفر دوم از روبه‌رو مورد جراحت شدید قرار دادند و پس از ارتکاب جرم از محل متواری شدند.


یادکردی از شهید غیرت

فیلم‌های منتشر شده از دوربین‌های مداربسته نشان داد که یکی از دو جوان با کشیدن دست این دختر و تهدید او با چاقو، می‌خواهند دختر را با خود همراه کنند، اما دختر مقاومت می‌کند. مشاهده این صحنه با واکنش الداغی مواجه و او با پسران جوان وارد درگیری می‌شود.

بلافاصله بعد از این حادثه با دستور قضائی، اکیپ جنایی تحقیقات خود را آغاز و در کمتر از ۱۰ ساعت ضاربین شناسایی و به اتهام مشارکت در قتل عمد دستگیر شدند. غلامعلی صادقی رئیس کل دادگستری استان خراسان رضوی در خصوص این پرونده گفته است: «متهمان بعد از دستگیری تفهیم اتهام شدند و برای یک متهم قرار بازداشت موقت، برای متهم دیگر به علت سن زیر ۱۸ سال قرار نگهداری در کانون اصلاح و تربیت و برای ۲ متهم دیگر قرار قانونی متناسب صادر شد.»

قاتلان الداغی، یکی ۱۸ ساله و دیگری ۱۶ ساله هستند. در خبری که قوه قضائیه منتشر کرده، گفته شده فرد ۱۸ ساله، دو سابقه دعوا که منجر به ورود دستگاه قضا به ماجرا شده داشته است. همچنین قاتل دیگر که جوان ۱۶ ساله است و به گفته خودش در دو، سه سال پیش در دعوایی که منجر به قتل شده، حضور داشته است.»

پس از این واقعه نام میدان و بوستان سه گوش در سبزوار به حمیدرضا الداغی تغییر داده شد. همچنین یکی از خیابان‌های ریوند از توابع بخش باشتین شهرستان داورزن به نام شهید حمیدرضا الداغی نام‌گذاری شد. کوچه محل زندگی این شهید هم به کوچه غیرت تغییر نام یافت.

همزمان با سالروز شهادت حمیدرضا الداغی به مرور خاطرات او پرداختیم که مشروح آن در ادامه این گزارش می‌آید؛

الداغی متولد سال ۱۳۵۶ در شهر سبزوار بود. او متأهل بود و یک فرزند دختر ۱۵ ساله داشت. وی در زمان حیاتش، به عنوان معمار و طراح ساختمان، در یک دفتر معماری فعالیت می‌کرد. همچنین در کارنامه حمیدرضا، فعالیت در ورزش قهرمانی هم به چشم می‌خورد. او زمانی، هندبال بازی می‌کرد و ظاهراً بازیکن گوش چپ تیم سبزوار بود. الداغی در همه رده‌های سنی برای تیم دانشگاه تربت جام به میدان رفت. همچنین ایشان در دهه ۷۰ در رقابت‌های لیگ دسته یک، در تیم سبزوار، سابقه بازی داشته است.


از هم دانشگاهی‌های این شهید در خاطرات خود آورده است: «حمیدرضا اواخر دهه هفتاد هم‌دانشگاهی من بود. من ارتباطات می‌خوندم و حمید اگر اشتباه نکنم حسابداری. من بچه مذهبی دانشگاه بودم و حمید بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ آشنایی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمی‌گشت به جنجال و نزاعی که سر مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. کمتر از چند ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و انگار با قاتل پدرشون طرف هستن … زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می زنه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپش! رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها… شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰ هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که ۲۵۰ هزار تومن، حقوق چندماهش می‌شد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه. پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و من بچه مذهبی پرادعا هیچ…»

همسر شهید الداغی گفته است: «وقتی خدا بخواهد یک نفر را عزیز کند هیچ‌کس نمی‌تواند مانع آن شود همین‌طور که وقتی خدا بخواهد عزت را از یک نفر بگیرد باز هم کسی نمی‌تواند مانعی در آن ایجاد کند. شاید هیچ‌وقت حمیدرضا در


زندگی‌اش فکر نمی‌کرد که روزی اسمش حتی از دو کوچه آن‌طرف‌تر هم شنیده شود اما الآن تمام ایران و تمام دنیا او را می‌شناسند؛ فقط خدا می‌تواند به یک نفر تا این اندازه عزت بدهد و می‌دانم که خداوند کسی را بی‌خودی بزرگ نمی‌کند. من به همسرم افتخار می‌کنم و نمی‌دانم از خدا چطور تشکر کنم که این عزت را به همسرم داد و این افتخار را شامل حال ما کرد.»

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار