کد خبر: ۲۶۰۸۲۲
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۲

47 سال مواجهه صهیونیسم با انقلاب اسلامی/ایران (امام) خمینی؛ دشمن سرسخت موجودیت اسرائیل

پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، تمامی نقشه‌ها و دستاوردهای هفتاد ساله کانون‌های صهیونیسم جهانی در ایران که اهداف خود را از طریق شبکه‌های ریپورترها و روچیلدها دنبال می‌کردند، برباد داد و با امواج خود‌آگاهی و نفرت مسلمانان و آزادیخواهان را علیه صهیونیسم جهانی اوج بخشید. 

شهدای ایران:سرویس سیاسی/پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، تمامی نقشه‌ها و دستاوردهای هفتاد ساله کانون‌های صهیونیسم جهانی در ایران که اهداف خود را از طریق شبکه‌های ریپورترها و روچیلدها دنبال می‌کردند، برباد داد و با امواج خود‌آگاهی و نفرت مسلمانان و آزادیخواهان را علیه صهیونیسم جهانی اوج بخشید. 


47 سال مواجهه صهیونیسم با انقلاب اسلامی/ایران (امام) خمینی؛  دشمن سرسخت موجودیت اسرائیل


عوامل صهیونیسم بین‌الملل از انقلاب اسلامی به عنوان زلزله‌ای در جهان یاد کردند و اسحاق رابین (وزیر وقت دفاع رژیم اسرائیل) در همان زمان با وحشت درباره این خطر عظیم برای صهیونیسم جهانی هشدار داد و گفت:«...ایران بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن اسرائیل محسوب می‌شود. دشمنی ایران پس از انقلاب اسلامی به رهبری (امام) خمینی‌، به صورت یک دشمنی ایدئولوژیک و دشمنی واقعی درآمده و خطر افکار تندرو مذهبی از هر خطری برای اسرائیل بیشتر است...»
پس از سران رژیم اسرائیل، عمیق‌ترین تحلیل درباره انقلاب اسلامی، متعلق به فرانسوا میتران (دبیرکل حزب سوسیالیست و رئیس‌جمهوری بعدی فرانسه)، به عنوان یکی از رهبران ایدئولوژیک دنیای غرب و مرتبط با کانون‌های صهیونیستی بود که در محافل غربی به «آژیر میتران» مطرح گردید. او درست دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 24 بهمن 1357 چنین هشدار داد:«...انقلاب‌هایی از نوع انقلاب ایران در کشورهای همسایه نیز روی خواهد داد. شیعیان زیادی در عراق و در آسیای مرکزی، در جمهوری‌های شوروی، زندگی می‌کنند. انقلاب ایران رژیم‌های مرتجع منطقه را زیر و رو خواهد کرد...»
به نظر می‌آید که تحلیل‌های فوق، سرلوحه تمامی تهدیدات و توطئه‌های دشمنان انقلاب قرار گرفت و نشان داد که ورای همه این توطئه‌ها، همان کانون‌های جهانی صهیونیسم قرار دارند که با شبکه‌های گسترده خود، آنها را طرح و به اجرا در می‌آورند. 

اولین طرح صهیونیستی علیه انقلاب 
براساس اسناد و شواهد موجود، یکی از سرکرده‌های این شبکه‌های توطئه‌گر، سر شاپور ریپورتر (سرجاسوس و عامل اصلی امپراتوری صهیونیستی روچیلدها) بود که از همان نخستین روزهای بعد از انقلاب، طرح عظیم خود را برای سرنگونی نظام اسلامی به جریان انداخت. 
او در نخستین گام، کانون ضد انقلاب مسلح را به فرماندهی ارتشبد آریانا در خاک ترکیه و عراق سازماندهی کرد و بنا به گفته سپهبد فراری سعید رضوانی، مبلغ یک میلیون دلار در اختیار آریانا گذارد. در واقع آریانا با پول امپراتوری روچیلدها و صهیونیسم جهانی تقویت و تسلیح شد و با حمایت رژیم صدام و سپس بعد از آغاز جنگ تحمیلی، از طریق سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس در شهر‌های مرزی ترکیه مستقر گردید و با حضور قریب به 300 نفر از وابستگان امنیتی نظامی رژیم ساقط شده پهلوی مانند ارتشبد اویسی (جلاد میدان ژاله تهران)، به خرابکاری مسلحانه علیه انقلاب اسلامی دست زد. این در حالی بود که ارتباط این گروه از طریق محمود فروغی و تشکیلات فراماسونری با رضا پهلوی تأمین می‌شد. 
در مورد نقش شاپور ریپورتر در اقدامات علیه انقلاب و حفظ پیوندهای او با کانون‌های توطئه‌گر صهیونیستی، در همان زمان نشریه انگلیسی ساندی تلگراف مطالب مفصل و مستندی منتشر نمود.

گروه‌های تجزیه‌طلب؛ پایگاه دیرین صهیونیسم
دیگر توطئه این کانون‌ها، توسط تجزیه‌طلبان گروه‌هایی همچون حزب دموکرات در کردستان آغاز شد، در حالی که هنوز دو سه هفته‌ای از پیروزی انقلاب سپری نشده بود. برای اینکه دریابیم، چگونه حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری عبدالرحمن قاسملو، به عنوان یکی دیگر از عناصر کانون‌های صهیونیستی در برابر انقلاب و مردم ایران قرار گرفتند، بایستی به گذشته وی نقب بزنیم. 

در کتاب «کودتای نوژه» از مرکز مطالعات و پژوهش‌های سیاسی درباره سابقه عبدالرحمن قاسملو آمده است:«...قاسملو با یک زن یهودی چک ازدواج کرد و تحت تاثیر شدید او به غرب گرایش یافت. در همین دوران او از طریق همسرش وارد رابطه اطلاعاتی با سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) شد و به دستور موساد به موضع سوسیالیسم دموکراتیک چنان‌که شیوه صهیونیست‌های چپ است، پیوست... به عراق رفت و در آنجا با کمک مالی موساد به انتشار نشریه کوردستان ادامه داد... در روزهای پیروزی انقلاب، قاسملو بلافاصله به ایران آمد و به سرعت به تشکیل حزب دموکرات کردستان ایران دست زد و خود دبیرکل آن شد... حزب دموکرات کردستان ایران در نخستین ماههای فعالیت خود (تابستان 1358) میلیون‌ها دلار از ناتو دریافت کرد و همزمان با گروهک پیکار، نخستین جریانی بود که وارد مبارزه مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی شد...».
این شاید صریح‌ترین پژوهشی باشد که درمورد وابستگی صهیونیستی یکی از مهم‌ترین نیروهای تجزیه‌طلب در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده است. 
شاید بتوان یکی دیگر از دلائل شروع توطئه‌های تجزیه‌طلبانه بر علیه نظام جمهوری اسلامی از استان‌هایی مانند کردستان، خوزستان و ایلام را به سابقه عملیات امنیتی/اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در سال‌های دهه 40 و اوایل دهه 50 در این مناطق مربوط دانست که در مناطق فوق پایگاه‌های جاسوسی تأسیس کرده و به تربیت و آموزش مأموران و جاسوسان از میان بومی‌ها اقدام می‌نمود. 
از همین رو در همان زمان که حزب دموکرات کردستان ایران، عملیات تجزیه‌طلبانه خود را با حمایت و پول کانون‌های صهیونیستی آغاز کرد، ارتشبد پالیزبان (رئیس رکن دوم ارتش شاه) نیز با نیرویی حدود 2000 نفر در مرز ایلام موضع گرفته بود و تحرکات مسلحانه انجام می‌داد. ضمن اینکه شعبان جعفری در کتاب خاطرات خود اشاره می‌کند چگونه پیغام‌های محرمانه را از سوی ارتشبد آریانا و پالیزبان برای عوامل صهیونیسم جهانی در اسرائیل مانند اسحاق رابین می‌برده است. 
در اكتبر 1987 اسحق رابين، وزير دفاع اسرائیل، سياست دولت متبوع خود را در قبال ايران چنين تشريح نمود: 
«امروز ايران دشمن سرسخت كشور ما و فلسفه موجوديت اسرائيل است. معتقدم مادام كه خميني حكومت مي‌كند ما تغييري در اين وضع نخواهيم ديد...»

به راه‌اندازی جنگ تحمیلی 
هدف اولیه صهیونیست‌ها از تجاوز صدام به ایران این بود که پس از اشغال خوزستان (یعنی همان سرزمینی که سالها در نقطه طمع‌ورزی کانون‌های صهیونیستی قرار داشت)، تشکیل یک دولت ایران آزاد را در این استان اعلام داشته و به این وسیله نظام جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند و در نهایت با کمک تحرکات امثال آریانا و پالیزبان در نقاط دیگر کشور، آن را سرنگون سازد. اما جنگ تحمیلی برخلاف تصور استراتژیست‌های صهیونیست، نه تنها موجبات سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را فراهم نیاورد بلکه به خواست خدا چنان قدرت و استحکامی به آن بخشید که چند سال بعد همه آغازگران جنگ از ترس گسترش انقلاب اسلامی در منطقه، خواستار پایان آن بودند. 
گاسپار واین برگر وزیر جنگ آمریکا در آن زمان گفت: « ...پیروزی ایران در جنگ یک مصیبت است...» و تزیا بارام، کارشناس اسرائیلی گفت:«...اگر عراق سقوط کند و خمینی بغداد را فتح کند، باید گفت: وای بر اسرائیل، وای بر آمریکا...».
در مورد حضور بسیار پنهان صهیونیست‌ها و رژیم اسرائیل در پشت پرده جنگ تحمیلی اینک مدارک و اسناد بسیاری منتشر شده است. به جز اینکه براساس اسناد موجود، حزب بعث صدام اساساً بوسیله میشل عفلق صهیونیست و برای مقابله با جنبش ناصریسم در منطقه عربی تأسیس گردید، حضور عوامل مستقیم صهیونیسم درون حکومت صدام مانند طارق میخاییل یوحنا عزیز (معاون نخست‌وزیر و وزیر خارجه صدام و از یهودیان نسل ساسون‌ها وابسته به امپراتوری روچیلدها) که بنا به اسناد موجود، از گردانندگان اصلی رژیم بعثی عراق بود و با کانون‌های سرمایه‌داران یهود در لندن و نیویورک و پاریس و نروژ و آلمان و اسرائیل روابط مستحکمی داشت، می‌تواند دلیل متقنی بر هدایت جنگ تحمیلی از سوی محافل پنهان و مرموز امپراتوری جهانی صهیونیسم باشد. 
ضمن اینکه یهودیان مخفی در عراق که طارق عزیز نیز یکی از اعضای قدیمی آنها بود، نقش مؤثری در ساختار دولت اسرائیل داشتند، به طوری که افراد سرشناسی از این یهودیان همچنان در سازمان‌های بین‌المللی صهیونیستی حضور داشته و دارند. آنها دارای قدرت سیاسی/ نظامی منسجمی در اسرائیل بوده و از جهت اشتراک منافع، رابطه دیرین و مستحکمی با یهودیان داخل عراق ایجاد کردند. 
به نظر می‌آید سخنان صدام حسین در ملاقات با استیفن سولارز نماینده کنگره آمریکا در ابتدای سال 1980 (یعنی چند ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی) مبنی براین که حکومت وی، سیاست خود را در برابر یهودیان تغییر خواهد داد، در واقع نشان بارزی از همان نفوذ یهودیان عراقی اسرائیل در رژیم صدام بود.

اصلی‌ترین طرح استراتژیک صهیونیسم علیه انقلاب
اما اساس توطئه‌های کانون‌های صهیونیستی علیه انقلاب اسلامی را می‌توان در تئوری معروف به «استراتژی شولتز» یافت. جرج شولتز یکی از صهیونیست‌های کهنه کار آمریکایی بود که تلاش‌هایش برای روی کارآمدن اوانجلیست‌هایی مانند رونالد ریگان معروف است. به نوشته نشریه مسلم مدیا:
«...شولتز عقیده داشت انقلاب اسلامی را صرفاً با منزوی کردن نمی‌توان مهار کرد. زیرا گزارش‌های اطلاعاتی روزانه او حاکی از آن بود که بنیادگرایی اسلامی در حال گسترش در جهان اسلامی است...».
وی که از استراتژیست‌های اقتصادی/سیاسی مشهور صهیونیست‌های مسیحی بود و در مؤسسات صهیونیستی مثل بکتل و بنیاد هریتج نفوذ داشت، پس از انقلاب اسلامی بوسیله تحقیقاتی که در بنیاد صهیونیستی هریتج انجام گرفت، طرح مفصلی را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مطرح ساخت. بخش‌هایی از کلیات استراتژی شولتز به قرار زیر است:«... اگر تحریم‌های بین‌المللی نتواند برای ایران این مسئله را روشن کند که مضرات پی‌گیری اندیشه‌های انقلابی بیش از منافع آن است، آنگاه ایالات متحده ناگزیر ممکن است خود به مقابله نظامی با ایرانیان برخیزد....ایران یک کیان محوری ژئو استراتژیکی است که ایالات متحده نمی‌تواند آن را فراموش کند و همچنین کشوری است انقلابی که آمریکا نمی‌تواند در برابر آن آرام باشد... آمریکا نباید اجازه هیچ‌گونه رشدی را چه از لحاظ سیاسی و چه از حیث اقتصادی به انقلابیون ایران بدهد...».

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار