پروژه مشترک رسانه‌های تجزیه‌طلب و صهیونی/ جنگ اخیر سبب مرزبندی جدی آذری‌زبان‌ها، با جریان پان‌ترکیسم شد

موسوی با اشاره به نقش‌آفرینی هم‌زمان رسانه‌های تجزیه‌طلب و جریان رسانه‌ای صهیونیستی در جنگ اخیر، تأکید کرد: این دو جریان در چارچوب یک پروژه هدایت‌شده با هدف ضربه به انسجام ملی و تحریک قومیت‌ها وارد عمل شدند.

 شهدای ایران :سرویس سیاسی/ به نقل از رسا،در جنگ اخیر رسانه‌های تجزیه‌طلب با سناریویی هدایت‌شده از سوی اتاق‌های فکر صهیونیستی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب در پی آن بودند تا افکار عمومی ایران به‌ویژه آذری‌زبانان را از جبهه مقاومت جدا سازند. هدف، القای جدایی ذهنی و هویتی بود؛ تلاشی ناکام برای آن‌که الهام علی‌اف را به‌عنوان منجی ترک‌زبانان جا بزنند و حس اعتماد ملی را تخریب کنند. اما واقعیت میدانی ـ از جمله ورود پهپادهای متخاصم از خاک جمهوری آذربایجان و هدف‌گیری مناطق چون تبریز و اردبیل ـ نقاب از چهره این پروژه برداشت. مردم با چشم خود دیدند که دشمن در دشمنی‌اش میان ترک و فارس تفاوتی نمی‌گذارد. همین آگاهی، انسجام ملی را تقویت کرد. اکنون، وظیفه‌ای مضاعف بر دوش ماست: با تبیینی مستند و پیوسته، روایت حقیقی میدان را به مردم برسانیم؛ چرا که فقط در سایه این بیداری است که جنگ روانی دشمن بی‌اثر می‌شود.

پروژه مشترک رسانه‌های تجزیه‌طلب و صهیونی/ جنگ اخیر سبب مرزبندی جدی آذری‌زبان‌ها، با جریان پان‌ترکیسم شد

در همین زمینه خبرنگار رسا در گفت‌وگویی با سید حسن موسوی سردبیر پایگاه اینترنتی ضیاءالصالحین انجام داده که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می شود:

 ـ به نظر شما چه ارتباطی میان رسانه‌های تجزیه‌طلب و عملیات روانی رژیم صهیونیستی در جریان جنگ اخیر وجود داشت؟

رسانه‌های تجزیه‌طلب کاملاً در راستای یک پروژه هدایت‌شده عمل می‌کردند؛ پروژه‌ای که هدایت و راهبری آن با سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس بود و ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نیز به عنوان دو بال اجرایی آن عمل می‌کردند. هدف این پروژه ایجاد اختلال در انسجام ملی و بر هم زدن تمرکز افکار عمومی در داخل کشور بود.

در میدان رسانه‌ای این جریان تلاش داشت زمین بازی را به نفع دشمن تغییر دهد و با بهره‌گیری از ظرفیت رسانه‌های تجزیه‌طلب، افکار عمومی داخل کشور را تحت تأثیر قرار دهد. آنان روی این جریان رسانه‌ای حساب ویژه‌ای باز کرده بودند تا بتوانند با القای ناامیدی، تفرقه‌افکنی و تشویش اذهان، همراهی مردم با جبهه مقاومت را تضعیف کنند.

اما به فضل الهی این توطئه‌ها با شکست مواجه شد. همدلی مردم، تبیین‌های مؤثر جریان انقلابی در ماه‌های اخیر و حضور میدانی نیروهای رسانه‌ای جبهه مقاومت باعث شد آن پروژه مشترک که در واقع هماهنگی آشکاری میان رسانه‌های تجزیه‌طلب و پروپاگاندای اسرائیل بود به نتیجه نرسد.

برای نمونه در روزهای نخست جنگ شاهد انتشار همزمان اخبار ساختگی، تحلیل‌های هدف‌دار و دوقطبی‌سازی‌های مشابه در رسانه‌های تجزیه‌طلب و رسانه‌های عبری ـ غربی بودیم که از یک اتاق فکر مشترک خبر می‌داد. این هماهنگی نشان‌دهنده آن است که آن‌ها بخشی از یک سناریوی جامع برای جنگ شناختی و عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی بودند.

 ـ آیا می‌توان شواهدی از هماهنگی رسانه‌های تجزیه‌طلب با پروپاگانداهای رژیم صهیونیستی ارائه داد؟

بله شواهد متعددی در این زمینه وجود دارد. بر اساس رصدها و بررسی‌هایی که در حوزه بین‌الملل به‌ویژه در منطقه قفقاز انجام دادیم می‌توان گفت این هماهنگی‌ها کاملاً قابل مشاهده بوده است. جریان تجزیه‌طلبی تنها محدود به پان‌ترک‌ها نبود بلکه در اقلیم کردستان عراق نیز تحرکات مشابهی دیده شد. به‌عبارت دیگر آن‌ها از دو جبهه یعنی در دو منطقه قومی متفاوت تلاش داشتند پروژه تجزیه را جلو ببرند.

یکی از شواهد مهم نقش رسانه‌های رسمی جمهوری آذربایجان بود. برخی از این رسانه‌ها و تریبون‌های دولتی باکو چنان در مسیر این پروژه فعال بودند که گاهی حتی از رسانه‌های رسمی رژیم صهیونیستی نیز پررنگ‌تر عمل می‌کردند. آن‌ها با طرح سوالات تحریک‌آمیز و انتشار مطالب هدف‌دار تلاش می‌کردند افکار عمومی آذری‌زبانان ایران را تحت تأثیر قرار دهند.

نمونه‌ای از این هماهنگی در اظهارات الهام علی‌اف نمایان شد؛ او از اسرائیل خواست که در حملات خود مناطق آذری‌زبان را هدف قرار ندهد که این خود نشان‌دهنده نوعی هم‌سویی و تقسیم کار رسانه‌ای ـ روانی برای تأثیرگذاری بر مخاطب ایرانی بود.

همچنین برخی بلاگرهای جمهوری آذربایجان نیز با انتشار محتواهایی مانند این‌که «شما ادعا می‌کنید با آذری‌ها کاری ندارید پس چرا موشک‌های شما به سمت آذربایجان شرقی می‌رود؟» تلاش می‌کردند احساسات قومی را تحریک کنند. این نوع موضع‌گیری‌ها حتی گاهی به اعتراض علنی این بلاگرها به خود رژیم صهیونیستی نیز منجر شد و این نکته جالبی است؛ چرا که نشان می‌دهد آن‌ها حتی دروغ‌گویی‌های اسرائیل را هم افشا کردند.

در مجموع می‌توان گفت رسانه‌های تجزیه‌طلب در این پروژه نقش فعالی ایفا کردند و تلاش آن‌ها برای دامن زدن به حساسیت‌های قومی، بخشی از عملیات روانی گسترده‌ای بود که با هماهنگی رژیم صهیونیستی و سایر بازیگران غربی طراحی شده بود.

 ـ چرا رسانه‌های تجزیه‌طلب و برخی رسانه‌های جمهوری آذربایجان تلاش دارند الهام علی‌اف را به‌عنوان «منجی» آذری‌های ایران معرفی کنند؟

واقعیت این است که جریان تجزیه‌طلب و رسانه‌های وابسته به آن، فاقد چهره‌ای شاخص و قابل قبول برای مخاطبان آذری‌زبان ایران هستند که بتواند نقش «رهبر» یا «منجی» را ایفا کند. به همین دلیل ناچار به معرفی افرادی مانند رجب طیب اردوغان یا الهام علی‌اف شده‌اند. اما گزینه اردوغان به دلایل تاریخی چندان کارآمد نیست؛ چرا که ذهنیت منفی ناشی از وقایع گذشته مانند جنگ‌های عثمانی و صفوی ـ از جمله نبرد چالدران ـ همچنان در حافظه تاریخی ایرانیان وجود دارد و مانع از ایجاد پیوند احساسی میان مردم آذربایجان ایران و حاکمیت ترکیه می‌شود.

در نتیجه گزینه مطلوب‌تری که از نگاه آن‌ها باقی می‌ماند الهام علی‌اف است؛ هرچند که در خود ایران نیز علی‌اف چهره‌ای منفور تلقی می‌شود و مردم به‌ویژه آذری‌ها او را به‌عنوان فردی غیرقابل اعتماد، اهل معامله و دارای گذشته‌ای نامطلوب می‌شناسند. اما چون جریان تجزیه‌طلب فاقد چهره‌ جایگزین است سعی می‌کند او را در قامت یک رهبر و مدافع حقوق آذری‌ها به نمایش بگذارد.

البته خوشبختانه در عمل این پروژه با شکست مواجه شده است. تجربه جنگ اخیر نشان داد که قشر خاکستری جامعه ـ که مورد توجه ویژه این جریان برای جذب بود ـ نه‌تنها جذب نشد بلکه در لحظات حساس به سمت جبهه انقلاب و وطن‌دوستی گرایش پیدا کرد و در کنار آرمان‌های ملی ایستاد. این موضوع اهمیت تبیین‌گری و کار فرهنگی در این حوزه را بیش از پیش نشان می‌دهد.

اگر ما نتوانیم این سرمایه اجتماعی را حفظ و هدایت کنیم طبیعی است که در آینده ممکن است این قشر در اثر غفلت یا نفوذ رسانه‌ای به سمت جریان‌های انحرافی سوق پیدا کند. همان‌طور که در خارج از کشور نیز تلاش‌هایی برای معرفی گزینه‌های دیگر مثل رضا پهلوی به‌عنوان «منجی» ایران در جریان است ـ که البته این گزینه‌ها نیز هیچ‌گونه پایگاه مردمی ندارند. به نظر می‌رسد سناریوی معرفی علی‌اف به‌عنوان ناجی آذری‌ها نیز دقیقاً در همین چارچوب طراحی شده باشد؛ یعنی تلاش برای القای رهبری بیرونی بر گروه‌های قومی بدون آنکه هیچ پیوستگی واقعی با مردم داشته باشد.

به همین دلیل اگرچه این پروژه‌ها در حال حاضر شکست خورده‌اند اما نباید از آن‌ها غافل شویم یا خطرشان را دست‌کم بگیریم. استمرار کار فرهنگی، تبیین‌گری و تعامل فعال با اقوام، به‌ویژه در مناطق مرزی ضرورتی حیاتی دارد.

 ـ چرا تفکیک بین حاکمیت، نیروهای مسلح و مردم ایران، یک «تفکیک غیرواقعی» است؟

این تفکیک اساساً بی‌معناست؛ چون بدنه حاکمیت و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از دل همین مردم برخاسته‌اند. چه مقامات عالی کشور، چه نیروهای نظامی و امنیتی همه فرزندان همین ملت‌اند؛ از اقوام مختلف از جمله آذری‌زبان و غیرفارس همه در شکل‌گیری این ساختار سهیم بوده‌اند.

چطور می‌توان نیروهایی را که از بطن مردم برخاسته‌اند از مردم جدا دانست؟ این تفکیک ساختگی و بی‌پایه، بیشتر شبیه به یک تلاش بیهوده و ناکارآمد از سوی دشمنان است برای ایجاد شکاف و تفرقه.

در واقع اگر به اطراف خودمان هم نگاهی بیندازیم، می‌بینیم تقریباً در هر خانواده‌ای حداقل یک نفر یا شهیدی داده، یا رزمنده‌ای دارد، یا عضوی از نیروهای مسلح بوده است. چنین پیوند عمیقی میان مردم و حاکمیت به‌ویژه در ایرانِ پس از انقلاب باعث شده این مرزهای ساختگی عملاً وجود خارجی نداشته باشد. به همین دلیل این نوع تفکیک‌سازی‌ها نه‌تنها غیرواقعی است بلکه در جامعه ایرانی خریداری هم ندارد.

رسا ـ راهکارهای جمهوری اسلامی ایران برای خنثی‌سازی تبلیغات رسانه‌های تجزیه‌طلب و مقابله با عملیات روانی دشمن چیست؟

به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین راهکارها تمرکز جدی بر تبیین واقعیت‌های میدانی برای مردم است. بسیاری از اتفاقاتی که امروز رخ می‌دهد سال‌ها از سوی جریان‌های نفوذی و لابی‌های وابسته به الهام علی‌اف در داخل کشور انکار می‌شد. برای مثال واقعیت این است که در جریان جنگ اخیر مناطقی مانند تبریز، همدان، زنجان و اردبیل از مسیر جمهوری آذربایجان مورد تهدید یا حتی هدف قرار گرفتند. نمونه‌اش پهپادهای تهاجمی‌ای مانند «هرون» است که با بردی حدود هزار کیلومتر تنها می‌توانسته‌اند از خاک جمهوری آذربایجان وارد آسمان ایران شوند.

همچنین شواهد میدانی زیادی از مشاهده مستقیم این پرنده‌ها وجود دارد. مردم با چشم غیرمسلح ورود برخی از جنگنده‌ها یا تجهیزات دشمن را دیده‌اند. این اطلاعات نباید فقط در سطوح بالا باقی بماند بلکه باید مستند و گسترده در اختیار مردم به‌ویژه آذری‌زبان‌ها قرار گیرد تا بدانند امنیت‌شان چگونه هدف قرار گرفته است.

ما باید هم در حوزه رسانه‌ای و هم در عرصه میدانی فعالیت جدی داشته باشیم. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، میدان، جای تبیین واقعی است. حتی منابر مذهبی به‌ویژه در ایام محرم بهترین فرصت برای روشنگری‌اند. تجربه شخصی من به‌عنوان یک طلبه در یکی از هیئت‌ها این بود که وقتی این اطلاعات و واقعیات با مردم در میان گذاشته شد با استقبال و توجه بالایی روبه‌رو شد.

در کنار این فعالیت‌ها باید در برابر کارشکنی‌ها و نفوذ لابی‌های حامی الهام علی‌اف هوشیار بود. این لابی‌ها گاهی تلاش می‌کنند در بدنه‌های مختلف نظام نفوذ کنند و مانع از افشای واقعیت‌ها شوند؛ مدام القا می‌کنند که «چیزی اتفاق نیفتاده» یا «شواهدی نداریم». اما شواهد نه‌تنها وجود دارد بلکه مردم با چشم خود دیده‌اند که جنگنده‌ها از خاک جمهوری آذربایجان وارد فضای ایران شده‌اند.

نمی‌توان در برابر چنین تحرکاتی سکوت کرد یا اجازه داد با فشارهای سیاسی و رسانه‌ای حقایق تحریف شوند. بسیاری از این وقایع در مرزها، حتی مستندسازی هم شده‌اند. شب‌ها در برخی مناطق ترددهای مشکوک، صدای پرنده‌های جنگی و پروازهای نظامی به‌وضوح قابل مشاهده بوده است.

این اتفاقات فرصتی را فراهم کرده تا مردم به‌ویژه آذری‌زبان‌ها مرزبندی خود را با جریان پان‌ترکیسم و اهداف رژیم صهیونیستی مشخص کنند. مردم باید بدانند که دشمن صهیونیستی در دشمنی خود با ملت ایران فرقی میان کودک و بزرگسال، ترک و فارس نمی‌گذارد. همان‌گونه که در سوریه و دیگر نقاط منطقه دیده‌ایم هدف آن‌ها ناامن‌سازی منطقه و تضعیف انسجام ملت ایران است.

در نهایت این مسئولیت ماست که با کار رسانه‌ای دقیق، تحلیل‌های متقن و تبیین درست این واقعیات را برای مردم روشن کنیم؛ چراکه زمینه و ظرفیت پذیرش آن‌ها به‌ویژه در این ایام خاص محرم بیش از هر زمان دیگری فراهم است

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار