روایت بازگشت از خط آشوب/دختری که در میانه جنگ بیدار شد
الهه، زنی از نسل دهه شصت که روزی در خیابانهای آشوبزده شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میداد، امروز با چشمانی بیدار از پشت پرده فریب رسانههای معاند سخن میگوید؛ از دروغهایی که ذهن یک نسل را ربود تا لحظهای که در میانه جنگ، معنای واقعی غیرت، ایمان و وطن را دوباره فهمید.

شهدای ایران: به نقل از فارس، « دو ماه قبل از جنگ کمکم بیدار شدم، ولی وسط جنگ بود که همهچیز برایم روشن شد. وقتی دیدم بچههای پدافند هر شب از کشور دفاع میکنند، فهمیدم معنای واقعی غیرت و وطن چیست. دیدم ما اشتباه میکردیم. اونایی که ما بهشون میگفتیم حکومتی، در واقع با شرفترین مردم این سرزمین بودند.» این بخشی از اظهارات الهه است، یک دختر دهه شصتی که روزی در صف اغتشاشگران شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میداد، اما امروز در برابر دوربینها با چشمانی بیدار از فریب رسانههای بیگانه، پروژههای ضدایرانی و نقش ایمان و وطن در بیداری نسل خود سخن میگوید. روایت تلخ و صادقانه الهه که در برنامه تلویزیونی خط قرمز مطرح شد، بخشی از واقعیتی است که شاید کمتر درباره آن صحبت شده؛ واقعیتی درباره نسلی که در فضای مسموم تبلیغات غربی سردرگم شد اما حقیقت را در میدان دفاع و در برابر حملات دشمن دوباره یافت.الهه از خیابانهای آشوب تا سنگر وطنالهه، زنی از نسل دهه شصت که روزی در خیابانهای آشوبزده شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میداد، در این گفتوگویی تلویزیونی از تجربه تلخ خود میگوید؛ از فریب رسانههای معاند تا بیداری در میانه جنگ، جایی که فهمید آزادی واقعی در دفاع از وطن معنا پیدا میکند، نه در پروژهای که با دروغ و نفرت ساخته شد.
او میگوید متولد ۱۳۶۴ است، فروشنده لپتاپ در یکی از مغازههای تهران. میگوید زمانی هیچ اعتقادی به هیچ چیز نداشت؛ نه به خدا، نه به وطن، نه به آینده. در پاییز ۱۴۰۱، همراه جمعی از همنسلانش، پای در خیابان گذاشت و در تجمعات موسوم به «زن، زندگی، آزادی» شرکت کرد. امروز اما با چشمانی آرامتر و صدایی مطمئنتر، در مقابل دوربین مینشیند و از آن روزها میگوید: «هیچی نمیفهمیدیم. فکر میکردیم داریم برای آزادی میجنگیم، ولی نمیدانستیم بازی خوردهایم. شعارها قشنگ بود اما پشتش دروغ بود. پروژه بود، از اول تا آخر.»او روایت میکند که چگونه رسانههای خارجی با تصویرسازی و دروغپراکنی ذهن بسیاری را ربودند. میگوید: «هر روز اینترنشنال و شبکههای خارجی را نگاه میکردیم، باورمان شده بود آنها راست میگویند. بعداً فهمیدم هیچکدام واقعیت نداشت. همهاش طراحی شده بود برای ضربه زدن به ایران.»
تحول در جنگ دوازده روزه
اما نقطه تحول او جایی دیگر رقم خورد؛ نه در خیابانهای تهران، بلکه در روزهای نخست جنگ اخیر. الهه میگوید: «دو ماه قبل از جنگ کمکم بیدار شدم، ولی وسط جنگ بود که همهچیز برایم روشن شد. وقتی دیدم بچههای پدافند هر شب از کشور دفاع میکنند، فهمیدم معنای واقعی غیرت و وطن چیست. دیدم ما اشتباه میکردیم. اونایی که ما بهشون میگفتیم حکومتی، در واقع با شرفترین مردم این سرزمین بودند.»
الهه از خوابی هم میگوید که نقطه بازگشتش بود؛ خوابی که آن را نشانهای الهی میداند: «به خدا گفتم اگر اشتباه کردم، نشونه بده. نشونه را داد. برگشتم. از ته دل توبه کردم. امروز فقط خدا و وطن برایم مهم است.»او در پایان گفتوگو، از مخاطبان میخواهد فریب دوباره نخورند، میگوید که «زن، زندگی، آزادی تموم شد. همهاش دروغ بود. آزادی واقعی اینه که برای وطنت بایستی، نه اینکه ابزار دشمن بشی. من دیر فهمیدم، ولی فهمیدم. خط قرمز، وطنه.»روایت الهه، تصویری واقعی از آنسوی اغتشاشات است؛ جایی که هیجان، فریب رسانه و ناامیدی از آینده، جوانانی را وارد مسیری کرد که به نام آزادی آغاز شد اما در خدمت بیثباتسازی کشور تمام شد. بیداری الهه و امثال او نشان میدهد که موج تبلیغاتی غرب، هرچند کوتاهمدت ذهن برخی را تسخیر کرد، اما در برابر حقیقت و ایمان به وطن دوام نخواهد آورد.