تلاش غربگرایان برای حفظ حیات سیاسی باتخریب رویکرد دیپلماسی نگاه به شرق
اصرار جریان غربگرا بر زنده نگهداشتن پارادایم مذاکره با غرب، بیش از آنکه بر پایه منافع ملی باشد، تلاشی برای حفظ بقای سیاسی این جریان است.

شهدای ایران:سرویس بین الملل/به نقل از خبرگزاری مهر، یکی از تحولات اخیر در فضای سیاسی و رسانهای کشور، بازتولید گفتمان مذاکرهگرایی توسط طیفی است که طی دهه ۹۰ پرچمدار آن بودند. طی روزهای اخیر، انتشار مصاحبهها و یادداشتهایی از سوی چهرههای نزدیک به دولتهای یازدهم و دوازدهم نشان میدهد که این جریان سیاسی در تلاش است با ایجاد شبهه در فضای عمومی، راهبرد شکستخورده خود را بار دیگر بهعنوان راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی معرفی کند. این تلاشها در حالی صورت میگیرد که تجربه یک دهه اتکای افراطی به برجام و گفتگو با غرب، نه تنها دستاوردی پایدار برای منافع ملی ایران نداشت، بلکه منجر به اتلاف منابع، بیثباتی در سیاست خارجی و گسترش تحریمها شد.
چرایی اصرار جریان غربگرا
وقتی حیات یک جریان سیاسی به یک پارادایم گره بخورد، حتی شکستهای مکرر نیز باعث نمیشود که آن جریان از بازتولید ایدئولوژی خود دست بکشد. جریان غربگرا در ایران، عملاً همه سرمایه اجتماعی و سیاسی خود را بر ایده «ارتباط با غرب از مسیر مذاکره» بنا کرد. این جریان نیز بارها برخلاف توصیههای رهبر انقلاب، مسیر اقتصاد و سیاست کشور را به همین مذاکرات گره زد. حال که این راهبرد به بنبست رسیده و با فعال شدن مکانیسم ماشه حتی از منظر حقوقی نیز بلاموضوع شده است، بازماندگان این جریان برای زنده نگهداشتن حیات سیاسی خود تلاش میکنند با تحریف واقعیتها، به این گفتمان «تنفس مصنوعی» بدهند.
تجربه غرب: بدعهدی نهادینهشده
از دیدگاه نظریههای واقعگرایی در روابط بینالملل، هر کشوری نهایتاً منافع ملی خود را دنبال میکند و نه اخلاقیات یا تعهدات حقوقی. تجربه جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده و اروپا دقیقاً مصداقی از همین اصل است. آمریکا حتی در اوج مذاکرات وین، با اجرای تحریمهای ثانویه نشان داد که به هیچ توافقی پایبند نیست. در یک نگاه آماری، بیش از ۷۰ درصد تحریمهایی که امروز اقتصاد ایران را هدف گرفته، پس از امضای برجام اعمال یا تمدید شده است. این در حالی است که ایران همه تعهدات فنی خود را در چارچوب برجام انجام داده بود.
مقایسه روابط ایران با آمریکا و بلوک شرق (روسیه و چین) بهخوبی نشان میدهد که اگرچه مسکو و پکن نیز در عرصه بینالمللی الزامات و منافع خود را دارند و گاه در موضوعاتی مانند جزایر سهگانه یا برخی قطعنامههای شورای امنیت همراهی کامل با ایران نداشتهاند، اما در روابط دوجانبه هیچگاه به سطحی از خصومت و بدعهدی نرسیدهاند که غرب نشان داده است. نمونه روشن آن، مخالفت روسیه و چین با فعال شدن مکانیسم ماشه و استمرار همکاریهای اقتصادی و امنیتی دوجانبه در شرایطی است که غرب آشکارا به دنبال انزوای ایران بوده است.
سیاست خارجی؛ نه شرقی، نه غربی
شعار راهبردی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب «نه شرقی، نه غربی» بوده است. معنای این شعار آن نیست که ایران باید از هر نوع رابطه با شرق یا غرب اجتناب کند، بلکه ناظر بر اصل استقلال و عزت در روابط خارجی است. از نگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، ایران باید در عین ارتباط با قدرتها، از وابستگی به آنها پرهیز کرده و هیچگاه منافع ملی خود را فدای خواستههای بیگانگان نکند.
بر همین اساس، روابط ایران با روسیه و چین نیز باید در چارچوبی عقلانی و مبتنی بر منافع متقابل تعریف شود. کسی در جمهوری اسلامی مدعی «وابستگی به شرق» نیست؛ اما مقایسهای منصفانه میان دستاوردهای تعامل با بلوک شرق و هزینههای تعامل با غرب، نشان میدهد که تمرکز بر همکاریهای متوازن با قدرتهای آسیایی، دستکم از تکرار تجربه تلخ غربگرایی جلوگیری میکند.
جنگ روایتها و بازتولید گفتمان شکستخورده
نکته مهم اینجاست که بازتولید گفتمان مذاکرهگرایی نه در سطح سیاستگذاری رسمی، بلکه در سطح یک «نبرد شناختی» جریان دارد. جریان نزدیک به دولتهای یازدهم و دوازدهم با استفاده از فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی میکوشد چنین القا کند که تنها راه برونرفت از وضعیت فعلی کشور، بازگشت به میز مذاکره با غرب است. حتی نظریههای سیاست عمومی نشان میدهد وابستگی بیش از حد به یک راهبرد خاص (policy path dependency) باعث میشود جریانها توانایی اندیشیدن به گزینههای بدیل را از دست بدهند.
یکی از ضعفهای جدی رویکرد مذاکرهمحور این است که به غرب اجازه میدهد در عرصههای غیرقابل مذاکره و خطوط قرمز نیز وارد شود. ایالات متحده حتی در حین مذاکرات غیر مستقیم، به خاک کشور ما حمله نظامی کرده و حمله نظامی به مراکز هستهای و ترور فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان ایرانی را پی گرفت. این واقعیتها نشان میدهد که در روابط بینالملل، اعتماد بیش از حد به طرف مقابل نه تنها سودی ندارد بلکه امنیت ملی را در معرض تهدید جدی قرار میدهد.
جمع بندی: آلترناتیو؛ مقاومت فعال و دیپلماسی متوازن
سیاست جایگزین برای جمهوری اسلامی ایران، همان است که در اسناد بالادستی و رهنمودهای رهبری بارها تبیین شده است: مقاومت فعال در برابر فشارهای دشمن، همراه با دیپلماسی متوازن و گسترش روابط با همسایگان و قدرتهای نوظهور.
در این چارچوب، ایران به جای انتظار برای تغییر رفتار غرب، با اتکا به ظرفیتهای داخلی (اقتصاد مقاومتی، پیشرفتهای علمی، توان نظامی بازدارنده) و تعمیق همکاریهای منطقهای، میتواند امنیت و منافع خود را تضمین کند.
اصرار جریان غربگرا بر زنده نگهداشتن پارادایم مذاکره، بیش از آنکه بر پایه منافع ملی باشد، تلاشی برای حفظ بقای سیاسی این جریان است. از منظر نظریههای روابط بینالملل، اتکای یکجانبه به غرب همواره با شکست همراه بوده و هزینههای سنگینی برای کشور داشته است. در مقابل، سیاست «نه شرقی، نه غربی» و تکیه بر مقاومت فعال و دیپلماسی متوازن، مسیر واقعی برای صیانت از استقلال و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران است که میتوانیم با چشم باز و با اولویت دادن به منافع ملی، با هر کشور (چه بلوک شرق و چه بلوک غرب) در چهارچوب رهنمودهای رهبر معظم انقلاب ارتباط برقرار کنیم.



