ایران،جبهه مقاومت (راهبردهای مقابله) با تهدیدِ بقاءِ رژیم غاصب صهیونیستی ومتحدان
به گزارش شهدای ایران، دکتر سعید شهرابی فراهانی تحلیلگر ارشد سیاسی، امنیتی و بینالملل طی مطلبی نوشت:
تحولات چند ماه اخیر در جغرافیای مقاومت و درگیریهای نیابتی، نشانههای ورود منطقه غرب آسیا به مرحلهای کاملاً جدید از مواجهه استراتژیک را آشکار میکند. رژیم صهیونیستی که پس از شکست در نبرد ۱۲ روزه و ناکامی در جنگ ترکیبی علیه ایران و محور مقاومت، بازدارندگی پیشین خود را از دست داده، اکنون با تحرکی تازهای از سوی جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت روبروخواهدشد؛ که دران دکترین «جنگ سرنوشت» یا «جنگ پایاندهنده» که ماهیت آن نه صرفاً دفاعی بلکه بازدارندگی تهاجمی – راهبردی بایدباشد.
این امربازتابدهنده یک تحول بنیادین در فلسفه نبرد منطقهای است و نشان میدهد که محور مقاومت از مرحله دفاع فعال عبور کرده و وارد مرحلهای از بازدارندگی ضربتی و پایاندهنده شده است. تغییرات ژئوپلیتیکی اخیر، از جمله بحرانهای یمن، تحولات سوریه، حضور نظامی اسرائیل در مرزهای لبنان و فشارهای غربی علیه ایران، زمینهساز شکلگیری این راهبردبودهاست.
چهار محور اصلی «جنگ سرنوشت»
الف) اوج درگیری
درگیریهای پیشرو، از نظر شدت و حجم عملیات، بهگونهای طراحی شود که کاملاً متفاوت از نبردهای پیشین باشد. برای نخستین بار، عمق حیاتی و زیرساختی رژیم صهیونیستی در شعاع تهدید مستقیم ایران، حزبالله لبنان، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و گروههای مقاومت فلسطین قرارباید گیرد.
در پاسخ ایران به هرگونه تجاوز بایدغیرمتقارن، فراگیر و ضربتی شود؛ بهگونهای که مراکز فرماندهی، سامانههای اطلاعاتی و زیرساختهای حیاتی دشمن در ساعات اولیه از کارایی ساقط شوند. این رویکرد، الگویی نوین از بازدارندگی فعال و هجومی ارائه میدهد که با هر گونه تهدید متقابل مقابله فوری و استراتژیک خواهدبود.
ب)درگیرطولانی
جنگ دوم برخلاف الگوی سنتی درگیریهای کوتاهمدت، چندمرحلهای و غیرقابل پیشبینی طراحی بایدشود:
▪️پاسخ سریع و بازدارنده: هدف این مرحله، متوقف کردن هرگونه تجاوز و ایجاد فشار روانی و عملیاتی بر دشمن است.
▪️تضعیف ساختاری دشمن: با استفاده از ابزارهای سایبری، الکترونیکی و شناختی، شبکههای فرماندهی و اطلاعاتی دشمن باید تضعیف شود.
▪️پاکسازی راهبردی جغرافیای تهدید: در مناطق مرزی و دریایی، نیروهای محور مقاومت حضور و کنترل عملیاتی پیدا کنند تا امنیت استراتژیک و خطوط مواصلاتی ایران تضمین شود.
در این چارچوب، مدیریت زمان جنگ تابع محاسبات سیاسی سنتی نیست، بلکه بر اساس معادلات بازدارندگی نهایی و تغییر معادله قدرت تنظیم شود. این روش، توانایی ایران و جبهه مقاومت را در پاسخ به تهدیدات گسترده و پیشبینینشده افزایش میدهد.
ج) فراگیری جنگ
این نبرد صرفاً یک درگیری نظامی محدود نبایدشود؛ بلکه جنگ منطقهای-جهانی ترکیبی که همه ابعاد قدرت سخت و نرم را در بگیرد.
در جغرافیای پنجگانه کلیدی (لبنان، سوریه، عراق، یمن و غزه)، شبکهای از نیروهای مردمی، نظامی، اطلاعاتی و سایبری محور مقاومت، عملیات را هدایت و هماهنگی کنند.
در سطح بینالمللی، جنگ روایتها و جنگ ادراکات بهعنوان ستون پنجم نبرد عمل خواهد کرد و بازتاب رسانهای و افکار عمومی جهانی، مسیر تصمیمگیری بلوک غرب را دچار فروپاشی شناختی خواهد کرد.
این رویکرد، نشاندهنده هماهنگی کامل میان قدرت نظامی، رسانهای و روانی محور مقاومت است و در عین حال فشار را بر رژیم صهیونیستی و متحدانش در سطح جهانی افزایش خواهدداد.
د) گسترش جغرافیای نبرد
برای نخستین بار، در جنگ دوم مناطق زمینی، دریایی و حتی فضاهای اطلاعاتی و فضایی بهطور همزمان درگیربایدشود.
دریای سرخ، مدیترانه شرقی، خلیج فارس و بابالمندب بهعنوان میادین متقاطع نبرد تعریف شود.
درگیریها شامل چندلایه زمینی، دریایی، فضایی، سایبری و شناختی....... و تمامی لایههای دفاعی و تهاجمی دشمن همزمان فعال خواهند شد.
این گستردگی عملیاتی، رژیم صهیونیستی را با چالشهای همزمان در چند جبهه مواجه میکند و توان مقابله و بازدارندگی آن را کاهش میدهد.
«جنگ سرنوشت» و آنتیتز جنگ بقاء اسرائیل
رژیم صهیونیستی برای بقاء به بحرانسازی دائمی و جنگهای محدود متکی است؛ اما ایران و محور مقاومت بایدبا طراحی جنگ پایاندهنده به دنبال تغییر بنیادین معادله قدرت و پایان حضور نظامی صهیونیسم در منطقه شود.
این امر، نه تنها یک مقابله نظامی، بلکه رویارویی تمدنی و هستیشناختی است. نتیجه آن، تثبیت نظم جدید مقاومت در غرب آسیا و کاهش وابستگی منطقه به سیاستهای بقاء اسرائیل خواهد بود.
▪️بازدارندگی تهاجمی محور مقاومت، باعث میشود که هرگونه تجاوز به صورت فوری و ضربتی پاسخ داده شود.
▪️جنگ ادراکات و رسانهای، توانایی رژیم صهیونیستی در مشروعیتسازی اقدامات نظامی خود را کاهش میدهد.
پیامدهای راهبردی
جنگ دوم ایران و محور مقاومت، صرفاً ادامه درگیریهای گذشته نبایدباشد، بلکه تحول کیفی و استراتژیک در ماهیت جنگ منطقهای بایدتبدیل شود:
▪️تثبیت بازدارندگی واقعی در برابر رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن
▪️تضعیف ساختاری دشمن از طریق عملیات سایبری و شناختی
▪️کنترل کامل جغرافیای تهدید و امنیت خطوط حیاتی ایران
▪️ایجاد تغییر معادله قدرت در منطقه و پایان دوره تسلط صهیونیسم
چهار تفاوت عمده این جنگ شدت، مدت،فراگیری و وسعت جغرافیای درگیری—نشاندهنده گذار از «دفاع فعال» به بازدارندگی تهاجمی و پایانبخش است.
1جمعبندی:
جنگ دوم ایران وجبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی و آمریکا، نه یک جنگ محدود، بلکه تحول استراتژیک و پایانبخش تسلط صهیونیسم بر معادلات امنیتی منطقه خواهدشد.
▪️شدت: حملات ضربتی و غیرمتقارن به مراکز حیاتی دشمن
▪️مدت: عملیات چندمرحلهای، غیرقابل پیشبینی و راهبردی
▪️فراگیری: استفاده همزمان از قدرت نظامی، اطلاعاتی، رسانهای و روانی
▪️وسعت جغرافیایی: درگیریهای چندلایه زمینی، دریایی، فضایی و سایبری
نتیجه نهایی، تثبیت نظم جدید ایران ومقاومت در غرب آسیا و پایان دوران بقاء اسرائیل از طریق جنگهای محدود و دائمی خواهد بود.
این امر، نشاندهنده هوشمندی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در مواجهه با تهدیدات پیچیده و ترکیبی منطقهای و بینالمللی خواهدبود و پایهگذار یک دوره جدید از بازدارندگی و امنیت منطقهای خواهد بود.



