روایتی از ۸ ماه پایانی حکومت بشار اسد/ چرا بشار اسد و ارتش سوریه نتوانستند مقاومت کنند؟
«یک روز قبل از آنکه حرکت نیروهای جولانی از شهر ادلب شروع شود، من در شهر حلب بودم برای انجام مذاکرات فرهنگی با مسئولان این شهر. آن روز ما در اختتامیه یک مراسم ادبی شرکت کردیم. حتی بعد از مراسم، سر مزار سهروردی(شیخ اشراق) هم رفتم. یعنی حلب در آرامش کامل بود. اما دو روز بعد، این شهر سقوط کرد!» روایت رایزن فرهنگی ایران در سوریه از تحولات سریع این کشور در آذرماه ۱۴۰۳ قابل تأمل است.
شهدای ایران:سرویس بین الملل/ «وزارت خارجه سوریه، یک نقشه از سوریه منتشر کرده که در اون، بلندیهای جولان نیست! چقدر راحت، یک تکه از کشورشون رو دادن به صهیونیستها...»، «با وعده سرخرمن رفع تحریمهای آمریکا، سوریه تجزیه شد»، «با تجاوزهای مکرر اسرائیل به سوریه در یک سال اخیر، جولانی حالا فقط حاکم ۳۰درصد سوریه است»، «احیای داعش، زیر سایه حکومت جولانی»، «از وقتی گروه تحریرالشام به سرکردگی جولانی به قدرت رسیده، ربودن دختران و زنان علوی در سوریه به پدیدهای رایج تبدیل شده» و... اینها فقط گوشهای از واقعیتهای سوریه امروز است.*(نقشه سوریه بدون بلندیهای جولان، مقدمه ای برای تجزیه...)


سقوط غیرمنتظره دولت بشار اسد ظرف ۱۱روز و تقریبا بدون هیچگونه مقاومتی از سوی ارتش و مردم سوریه در آذرماه سال ۱۴۰۳(دسامبر ۲۰۲۴) و تبعات آن، از آن دست اتفاقات عبرتآموزی است که سالها میتواند موضوع بحث و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی باشد. ما هم به بهانه یک سالگی این رویداد، از زاویه دید «حمیدرضا مختص آبادی»، آخرین رایزن فرهنگی ایران در سوریه، اوضاع این کشور در ۸ماه پایانی حکومت بشار اسد را بررسی کردهایم. با این گفتوگو همراه باشید.
*شما یکی از آخرین مسئولان ایرانی حاضر در سوریه قبل از سقوط دولت بشار اسد بودید. در شروع گفتوگو کنجکاوم بدانم مسیر فعالیت شما چطور به رایزنی فرهنگی ایران در سوریه رسید؟
- ماموریت رایزنی فرهنگی، وقتی به من واگذار شد که 10سال سابقه مسئولیت رسمی فرهنگی سیاسی برون مرزی داشتم. قبل از اینکه به سوریه اعزام شوم. قبل از آن هم در یک دوره 5ساله، از سال 90 تا 95 در مقام سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در بصره خدمت کرده بودم. تسلط به زبان عربی هم، در انجام دقیقتر این ماموریتها کمک زیادی به من میکرد. در نهایت، دوم فروردین سال 1403 بهعنوان رایزن فرهنگی ایران به سوریه اعزام شدم؛ ماموریتی که تا آذرماه آن سال ادامه داشت. («حمیدرضا مختص آبادی» در روز آزادی و بازگشت به خانه بعد از 7 سال و نیم اسارت)
*به مسئولیتهای فرهنگی سیاسیتان در عراق که اشاره کردید، ماجرای اولین حضورتان در این کشور در ذهنم تداعی شد. چقدر میان این دو حضور، تفاوت بوده...
- بله. در سال 97 وقتی آقای مسجدی، سفیر وقت ایران در عراق، در مراسم دهه فجر از من برای خاطرهگویی دعوت کرد، به همین موضوع اشاره کردم و گفتم: من، 2 ورود متفاوت به عراق داشتم؛ یکی در سال 62 از شهر العماره، در لباس یک اسیر نوجوان ایرانی، با دستهای بسته و زیر رفتارهای خشن و تحقیرآمیز نظامیان بعثی. و دیگری در سال 90 از شهر بصره، در قامت سرکنسول جمهوری اسلامی ایران و در میان استقبال رسمی و محترمانه مقامات عراقی. البته من در هر دو موقعیت، حس خوبی داشتم؛ چه آن موقع که رزمنده بودم و برای خدا و دفاع از وطنم به میدان جنگ رفته و اسیر شده بودم و چه آن موقع که بهعنوان مسئول رسمی ایران وارد کشور عراق شدم. این دو تجربه باعث شد مفهوم آیه «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»(عزت و ذلت انسان، دست خداست) را با تمام وجود درک کنم.
*از فعالیتهایتان در رایزنی فرهنگی ایران در سوریه بگویید. اساساً اصلیترین ماموریت رایزنهای فرهنگی چیست؟- ماموریت اصلی رایزن فرهنگی ایران در کشور مقصد، توسعه روابط فرهنگی دو کشور و دو ملت است. بر همین اساس، دو حوزه کاری داشتم؛ یکی ارتباط با مسئولان سوری و دیگری، ارتباط با مجموعههای مردمی و فرهنگی این کشور. و به لطف خدا، این ارتباط در همان اوایل حضورم در سوریه، با قوت شروع شد.
ماجرا از این قرار بود که در همان هفته اول حضورم در سوریه، رایزن علمی ایران در این کشور با من تماس گرفت و گفت: یک همایش با موضوع مقاومت در دانشگاه دمشق داریم با حضور اساتید و دانشجویان سوری. شما که هم در دوران دفاع مقدس حضور داشتی و آزاده هستی و هم در فعالیتهای مرتبط با دفاع از حرم مشارکت داشتی، میآیی در همایش ما سخنرانی کنی؟ البته به زبان عربی... من هم که به برکت آموزشهای دوران اسارت به زبان عربی تسلط داشتم، قبول کردم و همان سخنرانی به زبان عربی در آن همایش که مورد استقبال مسئولان و دانشگاهیان سوری قرار گرفت، یک شروع قوی و مبارک را برای فعالیت من در سوریه رقم زد. *(آموزش زبان فارسی به دانشجویان غیرایرانی)
*از میان موضوعات متنوع، شما برای توسعه روابط فرهنگی دو ملت، محور کارتان در سوریه را چه موضوعی قرار دادید؟- در 8ماهی که در رایزنی فرهنگی ایران در سوریه فعالیت داشتم، تلاش کردم به ترویج و توسعه زبان فارسی در میان دانشجویان سوری و به طور کلی مردم این کشور کمک کنم. با توجه به اینکه رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی در دانشگاه دمشق تدریس میشد، بستر خوبی در این زمینه وجود داشت. آن موقع، 12استاد سوری هم آنجا بودند که دکترای زبان فارسی را در دانشگاههای ایران گرفته بودند و حالا برای علاقهمندان زبان فارسی تدریس میکردند. ما از همان ابتدا تلاش کردیم از همکاری این اساتید سوری در برنامههایمان بهره ببریم. *(دوره آموزش زبان فارسی در رایزنی فرهنگی ایران در سوریه)
واقعیت این است که دیدیم با وجود رابطه خوب ایران و سوریه، مردم دو کشور اطلاعات چندانی از تاریخ و فرهنگ همدیگر ندارند. بنابراین تصمیم گرفتیم با اجرای ایدههایی، به ارتقای شناخت مردمان این دو کشور دوست از همدیگر کمک کنیم. در قدم اول به آن گروه 12 نفری اساتید زبان فارسی در دانشگاه دمشق پیشنهاد کردیم به دانشجویانشان موضوعاتی درباره هویت تاریخی و فرهنگی شهرهای ایران ازجمله مشهد، اصفهان، تهران، قم و شیراز برای مقالهنویسی بدهند. گفتیم از حضور این دانشجویان سوری زبان فارسی در کتابخانه غنی رایزنی فرهنگی ایران هم استقبال و از مقالههای باکیفیت آنها حمایت میکنیم. *(نشست دوستداران زبان فارسی در رایزنی فرهنگی ایران در دمشق)
علاوهبراین، به دوستان آشنا به زبان فارسی در محلههای مختلف شهر دمشق مثل محله زینبیه، حیّ الأمین، امام صادق(ع) و امام زینالعابدین(ع) که با رایزنی فرهنگی ایران هم در ارتباط بودند پیشنهاد کردیم به نیابت از ما، کارگاههای آموزش زبان فارسی در محلههایشان برگزار کنند. ما هم با اعزام استاد و تامین کتاب، از آنها حمایت میکردیم. این برنامه که با هدف ترویج زبان فارسی در محلههای دمشق انجام میشد، برنامه موفقی بود که قصد گسترش آن در شهرهای دیگر مثل حلب، حمص و... را هم داشتیم. البته این برنامه، یک بخش تکمیلی هم داشت. هر هفته کارگاه پیشرفته موزش زبان فارسی در محل رایزنی فرهنگی ایران برگزار میشد که مختص شرکتکنندگان موفق این کارگاههای محلی بود. اساتید از قبل، محتواهایی در زمینه پیشینه تاریخی ایران یا موضوعات ادبی مثل حافظ شناسی و فردوسی شناسی به شرکتکنندگان میدادند و آنها با مطالعه و تحقیقات تکمیلی، نوشتههایشان درباره این موضوعات را در کارگاه ارائه میکردند. نمایش فیلمهای ایرانی هم بخش دیگری از برنامههای این کارگاه بود.
*آن روی سکه این فعالیتها چطور بود؟ برای آشنایی مردم ایران با تاریخ و فرهنگ کشور سوریه هم تدارکی دیده بودید؟
- بله. ما در همان شروع همکاری، از اساتید زبان فارسی در دانشگاه دمشق خواستیم یک کتاب جامع برای معرفی ویژگیهای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی کشور سوریه به زبان فارسی بنویسند که بتوانیم به همراه عکسهای زیبا و جذاب، آن را چاپ کرده و در اختیار مخاطبان ایرانی قرار دهیم. اتفاقا بعد از چند ماه کار مستمر، کتاب خوبی هم آماده شده بود و در حال آمادهسازی مقدمات انتشارش بودیم اما تحولات سوریه، این اجازه را به ما نداد.
ایده برگزاری هفته فرهنگی دو کشور هم به همین دلیل، ناتمام ماند. من در دیداری که با وزیر فرهنگ سوریه داشتم، پیشنهاد برگزاری هفته فرهنگی ایران در سوریه و بالعکس، هفته فرهنگی سوریه در ایران را برای آشنایی هرچه بیشتر مردم دو کشور دادم. در ایران، شهرهای تهران، شیراز و اصفهان و در سوریه، شهرهای دمشق، حلب و لاذقیه بهعنوان میزبان این رویدادهای فرهنگی انتخاب شده بود. در آن دیدار با اینکه وزیر فرهنگ سوریه از این ایده استقبال کرد اما با اشاره به شرایط اقتصادی نابسامان این کشور به دلیل تحریمهای شدید آمریکا علیه سوریه موسوم به تحریمهای قیصر، از ناتوانی کشورش برای تامین هزینههای برگزاری چنین مراسمی – حتی در حد تهیه بلیط هنرمندان سوری برای سفر به ایران - گفت. مدتی بعد، درحالیکه ما در تلاش بودیم حمایتهایی برای برگزاری این رویداد جذب کنیم، ناآرامیها در کشور سوریه شروع شد و متاسفانه این ایده به مرحله اجرا نرسید.
*از همینجا بپردازیم به ماجرای سقوط دولت آقای بشار اسد. شما که در آن 8ماه پایانی در سوریه بودید، شواهدی که از وقوع چنین اتفاقی خبر بدهد، دیده بودید؟
- قبل از تحلیل چرایی وقوع این اتفاق، یادآوری یک موضوع را ضروری میدانم؛ اینکه ما مردم ایران نباید موضع آقای حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را فراموش کنیم. حقیقتاً در آن دوران، تنها حکومتی که در منطقه از جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد، حکومت سوریه به ریاست آقای حافظ اسد بود. بعد از ایشان، فرزندش آقای بشار اسد هم، از روز اول و با وجود فشارهای زیاد و پیشنهادهای رنگارنگ از طرف دولتهای منطقه، در کنار ما ایستاد و ارتباطش با محور مقاومت را قطع نکرد.
بنابراین اگر آمریکا و اسرائیل و همپیمانان آنها در منطقه یک بار در سال 2011 و بار دیگر در سال 2024 برای سرنگونی حکومت بشار اسد برنامهریزی کردند، به دلیل نوع حکومت او نبود. وگرنه حکومتهایی در منطقه داریم که ماجرای دیکتاتوری در آنها بسیار شدیدتر از حکومت بشار اسد است اما کاملا مورد حمایت دنیای استکبار هستند. واقعیت این است که آنها دیدند سوریه به یکی از اجزای محور مقاومت تبدیل شده و در کنار ایران دارد از فلسطین و حزبالله حمایت میکند. پس در دو مقطع برای سرنگونی حکومت بشار اسد برنامهریزی کردند تا این همکاری با ایران و محور مقاومت را قطع کنند.
*با وجود تمام این بسترها و مقدمات، آیا پیشبینی میکردید تحولات در سوریه اینقدر سریع اتفاق بیفتد و در مدت کوتاهی به سقوط دولت آقای بشار اسد منجر شود؟
- تصور میکنم هیچکس چنین پیشبینی نداشت چون سوریه چند سال قبل هم چنین شرایطی را از سر گذرانده بود. در سال 2011 که فتنه داعش و جبهةالنصرة شروع شد و سوریه بهشدت در معرض خطر قرار گرفت اما در نهایت به سلامت از آن مهلکه بیرون آمد، شرایط این کشور و دولت آقای بشار اسد و محور مقاومت، بهتر از سال 2024 نبود. اصلا آن موقع، چیزی به نام جبهه مقاومت وجود نداشت. بعد از آنکه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وارد میدان شدند و با استفاده از ظرفیتهای نیروی سپاه قدس ایران، حزبالله لبنان و مقاومت عراق، سپری در مقابل فتنه داعش ایجاد کردند و بعد، لشکرهای فاطمیون و زینبیون شکل گرفت، آن موقع بود که جبهه مقاومت از کنار هم قرار گرفتن همه اینها متولد شد. درحالیکه در سال 2024، یک جبهه مقاومت باتجربه در منطقه وجود داشت.*(نیروهای روسیه در سوریه)
از آن طرف در سال 2011، روسیه در شروع فتنه داعش در کنار سوریه نبود. بعد از آنکه سردار سلیمانی به روسیه رفت و با استدلالهایش آقای پوتین را قانع کرد، روسیه به جبهه مقابله با داعش ملحق شد. اما در سال 2024 نیروهای روسیه در کشور سوریه حضور داشتند. فرودگاه لاذقیه در اختیار روسها بود و نیروی دریاییشان هم در بندر طرطوس حضور داشتند. همه اینها که اشاره شد، در سال 2024 برای آقای بشار اسد و دولتش، نقطه قوت بود... *(دیدار «حمیدرضا مختص آبادی» با «ابراهیم سعید»، مدیر مرکز فرهنگی ریف دمشق در 7 آذر 1403)
*کف جامعه سوریه چه خبر بود؟ حال و هوای مردم چطور بود؟
- برخلاف سال 2011 که موجی از اعتراضات مردمی، تظاهرات و ناآرامیهای خیابانی شکل گرفت و به فتنه داعش منجر شد، در سال 2024 خبری از تظاهرات و ناآرامی نبود. خوب است بدانید در حالی که حرکت نیروهای جولانی روز چهارشنبه 7 آذر سال 1403 از شهر ادلب شروع شد، من یک روز قبلش در 6 آذر در شهر حلب بودم برای انجام مذاکرات فرهنگی با مسئولان این شهر. جالب است بدانید در روزهای قبل، یک مراسم ادبی در حلب برگزار شده بود و آن روز ما در اختتامیه آن شرکت کردیم. حتی بعد از مراسم، من سر مزار سهروردی(شیخ اشراق) هم رفتم. یعنی شهر حلب در آرامش کامل بود. اما درست فردای آن روز، حرکت نیروهای جولانی شروع شد و در عرض یکی دو روز، حلب را گرفتند. این اتفاق برای همه، غافلگیرکننده بود.
*خب، سؤال بزرگ همین است که چرا با اینکه در سال 2024 آقای بشار اسد و دولت و ارتش سوریه، تجربه جنگ با داعش را داشتند، نتوانستند مقاومت کنند؟
- یک مجموعه عوامل داخلی و خارجی در این اتفاق، نقش داشتند. در درجه اول، عامل اقتصادی بود. واقعیت این است که وضعیت اقتصادی مردم سوریه، نیروهای ارتش و حتی نیروهای وفادار حکومت بهشدت نابسامان بود. بنابراین اینها دیگر هیچ انگیزهای برای دفاع از دولت آقای بشار اسد نداشتند. حکومت او را یک حکومت بیاثر، ناکارآمد و گرفتار مشکلات بزرگ میدیدند. حق هم داشتند.
شما ببینید، مردم سوریه در طول 24ساعت شبانهروز فقط 3، 4 ساعت برق داشتند! وضعیت سوخت، خراب بود. وضعیت حقوق و درآمد، نابسامان بود. برای مثال، حتی یک کارمند در سطح معاون وزیر یا مدیر کل، کمتر از 100دلار حقوق میگرفت؛ آن هم با وجود تورم بسیار شدیدی که در نتیجه تحریمهای سنگین در سوریه وجود داشت.
از آن طرف، اوضاع سیاسی سوریه هم، به هم ریخته بود. متاسفانه بعد از رفع فتنه داعش، دولت سوریه نتوانست با ایجاد یک مجموعه اصلاحات سیاسی، مخالفان را جذب کند و یک رضایتمندی سیاسی نسبی در میان مردم جامعه ایجاد کند. در آن شرایط، اختلافات داخلی میان مسئولان سوریه هم، مزید بر علت شده بود. *(اوضاع نابسامان سوخت در سوریه)
*به نظر میرسد روحیه مردم سوریه هم تضعیف شده بود و انگیزهای برای مقاومت نداشتند...
- بله. شکاف ایجادشده میان ملت و دولت سوریه، دیگر اتفاق تعیینکننده در این ماجرا بود. مردم سوریه دیگر به دولت دلبستگی نداشتند؛ حتی بعثیها و علویها که به حکومت وابستگی داشتند و شریک در حکومت بودند. از طرف دیگر، ایدئولوژی دولت سوریه، مبتنی بر حزب بعث بود و این، ایدئولوژیای نبود که بتواند برای مردم سوریه، انگیزه و دلگرمی ایجاد کند و برای آنها قداست داشته باشد. خب، وقتی نه رفاه اقتصادی(عامل مادی) و نه ایدئولوژی(عامل معنوی) وجود نداشته باشد، مردم با چه انگیزهای به حکومت دلبستگی داشته باشند و از آن دفاع کنند؟ بنابراین هیچ انگیزه مادی و معنوی وجود نداشت که ارتش سوریه و بعثیها و علوی.ها به خاطرش بمانند و مقاومت کنند.
حالا این عوامل داخلی را بگذارید کنار مجموعه عوامل خارجی از طرف نیروهای جولانی. مهمترین اتفاق این بود که آنها در این سالها که در شهر ادلب حضور داشتند، خودشان را بازیابی و بازسازی کرده بودند... *(تحرکات نظامی بقایای داعش ازجمله گروه تحریرالشام علیه ارتش سوریه در ادلب در سالهای بعد از پایان غائله داعش)
*اینجا یک سؤال مهم وجود دارد. چرا با وجود شکست داعش و اعلام پایان سیطره این «گروه آمریکایی ــ صهیونیستی» توسط سردار حاج قاسم سلیمانی در آبان 1396(نوامبر 2017)، جولانی و نیروهایش تا این زمان در ادلب سوریه مانده بودند؟
- خب، در جریان مذاکرات آستانه که برای آتشبس و پایان غائله داعش انجام شد، مقرر شد بقایای نیروهای داعش در شهر ادلب سوریه بمانند؛ موضوعی که سردار سلیمانی با آن موافق نبودند!... به هر صورت، بقایای نیروهای داعش ازجمله جولانی در ادلب ماندند و در این 8سال، با کمک و حمایت مالی و تسلیحاتی بعضی کشورهای منطقه و بعضی کشورهای اروپایی، آموزش دیدند و خودشان را بازسازی کردند. نوع رفتار و عملکرد نیروهای جولانی از 7 آذر سال گذشته که حرکتشان شروع شد، دقیقا اثبات کرد که اینها در این فاصله زمانی، تحت آموزش بودهاند.
*چه رفتارهایی؟ نیروهای جولانی چه تغییری کرده بودند؟
- آنها دیگر نیروهای خشن سابق نبودند که در مسیر حرکتشان، از قتل و جنایت و تخریب و سر بریدن ابایی نداشتند. کاملا اصلاح شده بودند. حتی در بعضی شهرها با لبخند به مردم گل میدادند! و این رفتارها، تاثیر خودش را بر مردم سوریه گذاشت.نکته بعد، کار رسانهای آنها بود که از طریق آن از چند روز قبل توانستند یک جنگ روانی علیه دولت سوریه راه بیندازند. آنها با تولیدات رسانهایشان در فضای مجازی موفق شدند اینطور به ارتش و نیروهای وفادار حکومت سوریه القا کنند که بشار اسد تسلیم شده و دیگر نمیخواهد مقاومت کند. و با همین روش، روحیه نیروهای ارتش و مردم را تضعیف کردند. همه این عوامل دست به دست هم داد و باعث شد شهرهای سوریه یکی بعد از دیگری و بدون هیچ مقاومتی به دست نیروهای جولانی بیفتد و دولت بشار اسد در عرض 11روز سقوط کند. *(هشدارهای رهبر انقلاب به بشار اسد در آخرین دیدار/ 6 ماه قبل از سقوط حکومت سوریه)
*تغییر رویکردهای شخص بشار اسد چقدر در این اتفاق، موثر بود؟ شایعاتی مثل فاصله گرفتن او از ایران تا چه حد صحت داشت؟
- دل کندن بشار اسد از ایران، پشت کردن بشار به ایران و این قبیل صحبتهایی که در آن مقطع مطرح میشد، ادعاهای درستی نبود. آقای بشار اسد، خوب میدانست که ایران، کشوری نیست که او را رها کند. او هم کسی نیست که بتواند از ایران جدا شود. بنابراین تغییری در روابط او با ایران ایجاد نشده بود اما خب، آقای بشار اسد و دولتش اشتباهاتی کردند و اقداماتی انجام دادند که در نهایت به موجودیت حکومت سوریه ضربه زد. یکی از این اشتباهات، اعتماد به بعضی کشورهای عربی منطقه بود. فکر کردند آنها با دولت سوریه، صادق هستند؛ همانها که بیش از یک دهه، سوریه را طرد کرده بودند.
دیگر اشتباه بزرگ، حذف نیروهای دفاع وطنی و محلی سوریه بود که آموزشدیده بودند و تجربه جنگ با داعش را داشتند. بعد از پایان غائله داعش، حکومت سوریه این نیروها را یا با ارتش ادغام کرد یا عذرشان را خواست. خب، در زمان فتنه سال 2024، دیگر این نیروهای دفاع وطنی نبودند که در مقابل نیروهای جولانی از مردم و کشورشان دفاع کنند.جمهوری اسلامی هم وقتی دید خود سوریها – نه ارتش و نه علویها – پای کار نیستند، به این نتیجه رسید که ورودش به این غائله برای کمک به سوریه، هیچگونه توجیهی ندارد.
*آیا هنوز هم با مردم سوریه ارتباط دارید؟ یک سال بعد از سقوط دولت بشار اسد و تسلط نیروهای جولانی بر سوریه، چه حال و هوایی دارند؟ متاسفانه خبرهای ناراحتکنندهای از سوریه به گوش میرسد؛ مثل کشتار اقلیتها، ربودن دختران و زنان علوی، احیای داعش و...
- بله، ارتباطاتی داریم و میدانیم از شرایط بسیار ناراحتند. خب، برخی از مردم سوریه تصور میکردند اگر حکومت تغییر کند، اوضاع بهاصطلاح گل و بلبل میشود، شرایط اقتصادی بهبود پیدا میکند، امنیت و آزادیهای مدنیشان بیشتر میشود و... اما در عمل اینطور نشد. *(کشتار علوی ها، فرار اقلیت ها، وحشت زنان و دختران از موج ربودن نوامیس علوی زیر سایه حکومت جولانی)
در این یک سال، گروههای مسلح بارها بیرحمانه به مردم حمله کرده، کشتار به راه انداخته و خانههای مردم را آتش زدهاند. حکومت جولانی هم پاسخگو نیست. بدتر از این، راه باز شده که اسرائیل بهعنوان گرگ درندهای که کارش تجاوز دائمی به کشورهای همسایه است، هر روز به نقطهای از سوریه حمله کند. در همان چند ماه اول حکومت جولانی، اسرائیل بیش از 700حمله هوایی و موشکی به سوریه کرد. به صورت زمینی هم در سویدا، قنیطره و استانهای جنوبی سوریه ورود پیدا کرد. در مقابل، حکومت جولانی، هیچ مقاومتی نکرده و موضعی نگرفته. *(پیشروی مستمر اسرائیل در خاک سوریه و سکوت جولانی)
خب، این با روحیه اغلب مردم سوریه که مردمانی طرفدار تفکر مقاومت هستند، سازگاری ندارد. بنابراین به نظر میرسد مردم سوریه آرامآرام دارند به اشتباهی که صورت گرفته، پی میبرند و احساس پشیمانی میکنند. و همین میتواند مشروعیت را از حکومت جولانی بگیرد. تحلیل من این است که از میان جوانان سوری از طیفهای مختلف شیعه، سنی، علوی و... یک جریان مقاومت شکل خواهد گرفت که برای اسرائیل، از حکومت بشار اسد هم خطرناکتر خواهد بود.
امیدواریم شرایطی فراهم شود که مردم سوریه خودشان بتوانند آیندهشان را انتخاب کنند. ما در جمهوری اسلامی، از برگزاری یک انتخابات آزاد در سوریه با مشارکت تمام گروههای سوری حمایت میکنیم. سوریه، یک کشور تاریخی و متمدن و صاحب فرهنگ است. این کشور در جبهه مقاومت هم نقشی غیرقابل انکار داشت. ما برای سوریه و مردمانش، خیر و امنیت و رفاه و پیشرفت آرزو میکنیم.*(جنگ 12روزه، اهمیت مجاهدت های مدافعان حرم را بیش از پیش آشکار کرد)
*سقوط دولت بشار اسد، بهانهای شد برای برخی که به جمهوری اسلامی طعنه بزنند و از هدر رفتن خون شهدای مدافع حرم بگویند. پایان این گفتوگو، فرصت خوبی است که از چرایی حضور ایران در میدان دفاع از حرم بفرمایید.
- حضور ما در سوریه، کاملا توجیه عقلانی و سیاسی و امنیتی داشت. اگر آن زمان در سوریه نقشآفرینی نمیکردیم، طولی نمیکشید که باید در تهران با تکفیریها میجنگیدیم. درواقع هدف آنها، جمهوری اسلامی ایران بود نه سوریه. درستی این موضوع را همه در عمل دیدند. 6ماه بعد از سقوط دولت سوریه، اسرائیل به ایران حمله کرد. این یک واقعیت است که این رژیم وحشی که حیاتش در تجاوز و نسلکشی است، اگر ضعف و چندصدایی در ما ببیند، رحم نمیکند. اگر اقتدار جمهوری اسلامی در جنگ 12روزه نبود، آنها پروژه تجزیه ایران را اجرا میکردند. الحمدلله مردم ایران در این جنگ اخیر، اوج عقلانیت، همبستگی و احساس مسئولیت را نشان دادند و به لطف خدا آن خطر دفع شد.
انشاءالله تمام کشورهای جبهه مقاومت از فلسطین و لبنان تا یمن، عراق و سوریه، به پیروزی نهایی برسند. جمهوری اسلامی ایران هم با این مردم خوب، نظام مقتدر و رهبری عزیز بتواند به اهداف و آرمانهایش برسد و همه ما شاهد ایرانی مستقل، مقتدر و پیشرفته باشیم.
*منبع:خبرگزاری فارس



