کد خبر: ۲۶۷۳۹۵
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۰

از لبنان تا اوکراین؛ روایت جهانیِ پیوند میدان‌ها علیه هژمونی

از لبنان تا اوکراین؛ روایت جهانیِ پیوند میدان‌ها علیه هژمونی

شهدای ایران:دکترسعید شهرابی فراهانی/جهان در نقطه‌ای ایستاده است که دیگر نمی‌توان شکست‌ها را با اعلام پیروزی پنهان کرد. آنچه امروز در رفتار بازیگران مسلط نظام بین‌الملل دیده می‌شود، نه ابتکار عمل، بلکه تلاش برای مدیریت پیامدهای یک فروپاشی تدریجی است. جنگ‌ها پایان نمی‌یابند؛ بلکه به لایه‌های پیچیده‌تری منتقل می‌شوند: از میدان سخت به جنگ روایت‌ها، از عملیات نظامی به اغتشاش ادراکی، و از بازدارندگی واقعی به بازنمایی رسانه‌ای قدرت.
در این چارچوب، تحولات پس از جنگ ۱۲روزه، صرفاً یک فصل بسته‌شده نیست؛ بلکه آغاز مرحله‌ای جدید در موازنه قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. مرحله‌ای که در آن، رژیم صهیونیستی و حامیانش، بیش از آنکه به دنبال پیروزی باشند، در تلاش‌اند تصویر شکست را مدیریت کنند. این تغییر فاز، خود بزرگ‌ترین نشانه‌ی شکست است.

*از میدان تا روایت؛ وقتی جنگ ادامه می‌یابد
پس از ناتوانی در تحقق اهداف میدانی، تمرکز دشمن به‌سرعت به سمت جنگ روانی و رسانه‌ای تغییر یافت. برجسته‌سازی تهدیدات، القای تحرکات پنهان، و بزرگ‌نمایی سناریوهای امنیتی، همگی نشانه‌ی خلأ بازدارندگی واقعی است. قدرتی که ناچار است مدام از خود سخن بگوید، معمولاً همان قدرتی است که در میدان، دست برتر را از دست داده است.
در این میان، اعترافات پراکنده رسانه‌های عبری و غربی، ناخواسته پرده از واقعیتی عمیق‌تر برمی‌دارند: نگرانی از یک روند غیرقابل مهار. تمرکز وسواس‌گونه بر ظرفیت‌های موشکی، صنعتی و عملیاتی ایران، نه یک هشدار ساده، بلکه بیانگر اضطراب از شکل‌گیری موازنه‌ای است که دیگر با عملیات محدود یا فشار سیاسی قابل تغییر نیست.

*عددها سخن می‌گویند؛ وحشت از ظرفیت، نه از نیت
وقتی ظرفیت تولید، آمادگی عملیاتی و هماهنگی میدانی به موضوع اصلی تحلیل‌ها تبدیل می‌شود، معنایش آن است که دشمن، نیت را مهارپذیر می‌داند اما ظرفیت را نه. ظرفیت، محصول زمان، ثبات، امنیت زیرساختی و اراده‌ی سیاسی است؛ و دقیقاً به همین دلیل، بیش از هر چیز، هراس‌آور است.
گزارش‌ها درباره فعالیت‌های هماهنگ و سنگین در حوزه‌های هوایی و موشکی، حتی اگر در قالب «تمرین» معرفی شوند، حامل یک پیام روشن‌اند: آمادگی، حالت اضطراری نیست؛ وضعیت دائمی است. این همان نقطه‌ای است که محاسبات دشمن را مختل می‌کند؛ زیرا با بازیگری مواجه است که نه در واکنش، بلکه در پیش‌فرض‌های راهبردی خود، آماده است.

*جبهه مقاومت؛ از بقا به تثبیت بازدارندگی
در قلب این موازنه‌ی نوین، جبهه مقاومتی قرار دارد که دیگر یک واکنش موقتی یا پراکنده نیست، بلکه یک معماری امنیتی چندلایه است. تحویل ندادن سلاح توسط بازیگران اصلی مقاومت، از لبنان تا عراق، صرفاً مخالفت با یک دستور یا فشار سیاسی نیست؛ بلکه اعلام مالکیت بر امنیت و سرنوشت است.
در این منطق، سلاح نه ابزار قدرت‌نمایی، بلکه ضامن بقا و بازدارندگی جمعی است. بازسازی مستمر توان حزب‌الله لبنان، بدون هیاهو و تبلیغ، نشان‌دهنده عبور از فاز پاسخ‌گویی به فاز تثبیت موازنه است. در فلسطین، حماس و جهاد اسلامی، پس از هر نبرد، پیچیده‌تر و هماهنگ‌تر بازمی‌گردند؛ نشانه‌ای روشن از شکست پروژه‌ی فرسایش.
در عراق، مقاومت با رد پروژه‌های خلع سلاح، پیامی فراتر از مرزهای ملی مخابره می‌کند: امنیت را نمی‌توان برون‌سپاری کرد. این پیام، بنیان بسیاری از راهبردهای آمریکا در منطقه را به چالش کشیده است.

*یمن و فراتر از آن؛ گسترش میدان، افزایش هزینه
آماده‌باش همه‌جانبه انصارالله یمن، معادلات دریایی، انرژی و تجارت جهانی را تحت تأثیر قرار داده و نشان داده که میدان نبرد دیگر محدود به خشکی یا مرزهای کلاسیک نیست. هم‌زمان، بیداری و تحرک آزادگان در برخی کشورهای آفریقایی و عربی، بیانگر جهانی‌شدن منطق مقاومت است؛ منطقی که الزاماً به یک جغرافیا یا سازمان محدود نمی‌شود، بلکه حول یک هدف مشترک شکل می‌گیرد: مقابله با سلطه و تحمیل.
این گسترش میدان، هزینه‌ی هرگونه ماجراجویی نظام سلطه را به‌صورت تصاعدی افزایش داده و امکان کنترل بحران را کاهش داده است.

*شکاف در بالا؛ وقتی شرق و غرب هم‌زمان می‌لرزند
در سطح کلان‌تر، تحرکات فوق‌سنگین روسیه در اوکراین، ساختار ناتو را درگیر فرسایش عمیق کرده است. جنگی که قرار بود روسیه را تضعیف کند، به یکی از طولانی‌ترین و پرهزینه‌ترین بحران‌های غرب تبدیل شده است. هم‌زمان، هشدارهای صریح چین نسبت به اقدامات آمریکا، نشان می‌دهد که تمرکز استراتژیک غرب شکسته شده و دیگر امکان اجماع‌سازی سریع وجود ندارد.

ااین هم‌زمانی بحران‌ها، تصادفی نیست؛ بلکه نشانه ورود جهان به مرحله‌ی چندبحرانی است؛ مرحله‌ای که در آن، مدیریت هم‌زمان چند جبهه، فراتر از توان ساختارهای فرسوده قدرت غربی است.

*ایران؛ محور ثبات در معماری جدید قدرت
در این منظومه پیچیده، ایران به‌عنوان قدرت برتر منطقه‌ای، نقشی فراتر از یک بازیگر صرف ایفا می‌کند. آمادگی همه‌جانبه در حوزه‌های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، نه برای جنگ‌طلبی، بلکه برای جلوگیری از جنگی است که پیامدهایش برای دشمن غیرقابل کنترل خواهد بود.
همگرایی جبهه مقاومت با محوریت ایران، موازنه‌ای ساخته که در آن، هر اقدام خصمانه، با شبکه‌ای از پاسخ‌های بالقوه مواجه است. این همان نقطه‌ای است که بازدارندگی از سطح سخت عبور کرده و به بازدارندگی راهبردی–شناختی تبدیل می‌شود.

*جمع‌بندی نهایی:
جهان به لایه‌های تاریک‌تری از خود وارد شده است؛ جایی که قواعد قدیمی دیگر کارآمد نیستند. اما در دل این تاریکی، معماری جدیدی از قدرت در حال شکل‌گیری است. نه رژیم صهیونیستی توان بازگرداندن موازنه پیشین را دارد و نه آمریکا ظرفیت پیروزی قاطع در این میدان پیچیده را. آنچه در حال تثبیت است، موازنه‌ای است مبتنی بر ظرفیت واقعی، اراده‌ی سیاسی و همگرایی جبهه مقاومت؛ موازنه‌ای که نه با تهدید فرو می‌ریزد و نه با روایت تغییر می‌کند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار